مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه
به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

25 تیر 1398

دیر و زود

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پیرمردی ناظر گفت‌وگوی عجولانه‌ی دو جوان بود. اولی، هراسان و شتاب‌زده، به‌نظر می‌رسید و از این‌که دوستش به او گیر […]
25 تیر 1398

الماس جوان

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه جوانی قطعه‌ای الماس در خانه داشت. روزی آهنگِ فروش آن کرد؛ پس نزد جواهرفروشی رفت. ابتدا خواست قیمت الماسِ آن‌جا […]
25 تیر 1398

بهار

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکْ نزد مادرش رفت و پرسید: «مادر، چرا بهار نمی‌آید؟» مادر گفت: «دخترم، صبر کن، بهار از راه خواهد رسید. […]
25 تیر 1398

ترکه و سایه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه کودکی ترکه‌ای را در زمینی صاف کاشت و به انتظار نشست. آفتابْ در بالاترین نقطه‌ی خود بود و سایه‌ی ترکه […]
25 تیر 1398

کرکس گرسنه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گرسنگی به‌شدت به کرکسی پیر فشار آورده بود. او ساعت‌ها در آسمان در حال پرواز بود تا چیزی برای خوردن […]
25 تیر 1398

خودکشی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه مردمْ دور ساختمانی بلند جمع شده بودند و جوانی در بالای ساختمان قصد خودکشی داشت.هراسی هولناک و هیجانی نفس‌گیر بر […]
25 تیر 1398

ساعت‌دیواری

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه ساعت‌دیواریْ از کار افتاد و مادر، آن را به پسرش داد تا برای تعمیر نزد ساعت‌ساز ببرد. تنها ساعت‌ساز محله […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید