آدمِ عوضی عنوان رمان جدیدی است که در تضاد با آدم حسابی نوشتم. برعکس آن یکی که مجوز چاپ نگرفت و مجبور شدم یکجا در سایتم قرارش بدهم، این یکی هنوز به ادارهی ارشاد و تیغ سانسور نرسیده! نمیدانم چه سرنوشتی خواهد داشت. سعی میکنم هر روز قسمتهایی از آن را در سایتم، کانال لینکداین و تلگرام منتشر کنم متاسفانه امکان نشر آن بدلیل حجم صفحات در اینستاگرام مقدور نشد. در کانال تلگرام https://t.me/Soroushane یا وبسایت منتظر حضور گرمتان هستم. تگ #آدم_عوضی را فالو کنید تا جریان سریالیاش را از دست ندهید. خوشحال میشوم نظراتتان را درباره این رمان در سایتم و زیر هر قسمت از آن قید فرمایید و اگر مشتاقید پیشبینی کنید که در قسمتهای بعد، داستان چگونه خواهد بود. این داستان بلند، یک جریان ترسناک در فضایی بسیار تاریک و البته خشن و گاهی عاشقانه دارد لذا پیشنهاد میکنم افراد زیر ۱۶ سال آن را مطالعه نکنند. ممنونم از همراهیتان. در هرصورت چه باشید چه نباشید باعث افتخارید.
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفت:”شما از این به بعد، اجازه نداری شیرینی بخوری هیچ نوع شیرینی.”گفتم:”پس چرا خودتان دارید الان شیرینی میخورید؟ مگر رطبخورده […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفتم:”تعریف از خود نباشه،..”گفت:”خُب تعریف از خودت باشه مگه چه اشکالی داره؟”گفتم:”نهاینکه ماخوذ بهحیام، گفتم شاید باورت نشه!”گفت:”تو هنوز خودت […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفت:”بیا این تمام کتابهاییاست که لازم داری. ریاضی، ادبیات، زبان، تاریخ، جغرافیا… آها ببخشید یادم رفت این هم کتاب علومتجربی.”گفتم:”مگر […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفتم:”من عاشقش شدم، خانم دکتر!” گفت:”منطقی باش، زیاد رمانتیکش نکن، افزایش هورمون اُکسیتوسین باعث میشه این حسو داشته باشی.” گفتم:”ولی […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفتم:”چند سالتونه پدر جان!؟” گفت:”۷۰ سال.” گفتم:”کی ازدواج کردید؟” گفت” وقتی ۳۵ ساله بودم.” گفتم:”همسرتون رو کامل میشناسین!؟” گفت:” از […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفت:”مینویسی که خودت را نشان دهی!؟”گفتم:”نه، مینویسم که دیگران خودشان را به من نشان دهند!”گفت:”چطور؟”گفتم:”همهی ما به یک اندازه مشق […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفت:”اینجا چه میکنی پیرمرد!؟”گفتم:”در جستجوی شخصی هستم و پُرسانپُرسان به دیار شما رسیدم از پی آن.”گفت:”مشخص است که روزگاری زیاد […]
مدت زمان مطالعه: < 1دقیقه گفتم:”بازم که اسحلهات رو ورداشتی کجا میری!؟”گفت:”برای دفاع، باید جنگید!”گفتم:”جنگ، ننگه!”گفت:” ما آغازگر جنگ نبودیم و جنگیدن برای دفاع رو […]