هادی احمدی (سروش):

پشت ذهن ما یک خرابه هست.
توی این خرابه، یک صندوقچه است پر از افکار پیچیده، رمزنگاری شده و طلسم شده که فقط خاک می‌خورد.
گاهی هرگز این صندوقچه گشوده نمی‌شود و گاه در یک آن، یا طی یک اتفاق، یک کلمه و یا یک اشاره، ذهن ما سراغ گشودن آن می‌رود و محتویاتش را برمی‌دارد و تبدیلش می‌کند به چیزی که دیگر می‌داند چیست و پنهان نیست!
×××
پشت ذهن ما یک خرابه است و گنج هم در خرابه‌‌ها پنهان است.
ما خوب نمی‌بینیم، خوب نمی‌شنويم و خوب نمی‌اندیشیم؛ فقط چیزهایی را می‌بینیم و می‌شنویم و می‌اندیشیم که به درد وقایع روزمره می‌خورند و بس.
طی روز هزاران چیز می‌بینیم و می‌شنویم ولی ظاهرا چون نه اهمیت دارند و نه فوریت، بطور ناخودآگاه بدرون آن صندوقچه می‌روند تا مدفون شود، بی‌آنکه بدانیم چه بود و چطور انبار شد؟
شاید هم از بدو تولد وجود داشت! شبیه یک کد مخفی.
اما هرچه بزرگتر شویم آن خرابه وسیع‌تر و صندوقچه هم بزرگتر.
×××
ذهن ما آباد است از هرچه که می‌فهمیم؛ ولی پشت ذهن ما ناآباد است از هرچه نمی‌فهمیم.
چون آن را نمی‌فهمیم سراغش نمی‌رویم؛ چون خرابه است کسی به دیدنش نمی‌رود؛ چون درکش نمی‌کنیم وقعی نمی‌نهیم و چون حسش نمی‌کنیم واکنشی هم نداریم.
اما در یک لحظه‌ی خاص و معجزه‌آسا، صدای جیرینگ جیرینگ محتوایش بگوش می‌رسد و چیزی از آن بیرون کشیده می‌شود که تمام آبادی بی‌اساس ذهن را ویران می‌کند.
آن چیز، آگاهی است!
×××
اگر بدانی که پشت ذهن ما یک خرابه هست، خراب می‌شوی!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
trackback

[…] جای ناشناخته؛ شاید آنجا پشت ذهنم است.×××پشت ذهن ما یک خرابه است. شاید می‌خواهم به درون آن خرابه بروم و چیزی بیابم […]

error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
1
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x