چرا مرگ، تلخ است؟

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

بسیار پیش آمده که از گرسنگی زیاد، احساس سیری می‌کنم.
وقتی خیلی گرسنه باشم گویی معده‌ام به مغز می‌گوید، اگر چیزی برای خوردن و بلعیدن نیست من هم از قاروقور کردن حذر می‌کنم؛ یا وقتی چیزی فرو نمی‌بری، من از ترشح اسید و اعلام مکرر گرسنگی صرفنظر می‌کنم.
شبیه زنی که به همسرش می‌گوید: “وقتی چیزی نمیاری خونه، منم چیزی درست نمی‌کنم.” و همچنین شبیه کودکی شیرخوار‌ه‌ که از شدت گرسنگی و گریه، خوابش می‌برد.
×××
زندگی در آن جهانی که ادیان می‌گویند درست شبیه کشیدن گرسنگی زیاد در این جهان است؛ یک ریاضت بدون ریاضی!
باید وانمود کنی سیری، تا در جهان آتی چنان با ولع از حوری و انگبین بخوری که سیر نشوی!
مومنان بر این باورند که در این جهان خود را قیراندود می‌کنند تا بسمت لذات دنیوی نروند.
آنان می‌گویند از مرگ، هراسی ندارند، چون جهان دیگری منتظرشان نشسته.
آشتی با مرگ، رکن اساسی اکثر ادیان است.
اما چرا مرگ را تلخ تصور نمی‌کنند؟
چون وانمود می‌کنند سیرند!
چون از گرسنگی زیاد، احساس سیری می‌کنند!
×××
اگر وانمود نکنی سیری؛ مرگ، تلخ است؛ همیشه تلخ بوده و خواهد بود.
ولی چرا تلخ است؟
چون زندگی را زندگی نکردی و هنوز منتظری تا روزهای خوش از راه برسند.
اگر تا وقتی‌که زنده هستی زندگی کنی، وحشت از مرگ هم ازبین می‌رود.
اگر انسان، کل زندگی خودش را بدرستی مصرف کند دیگر چیزی برای نگرانی باقی نمی‌ماند؛ دیگر چیزی برای مطالبه کردن نیست.
این یعنی وقتی زندگی‌ات را زندگی کنی، هر لحظه‌اش به معنای واقعی سیری؛
و وقتی سیر باشی منتظر برآورده شدن گرسنگی در جهان بعدی نخواهی ماند.
×××
گرسنه شو، سیر شو، گرسنه شو، سیر شو … تا روز آخر.
تا سیر شدنت را در جهان دیگر نجویی.
سیر ناشی از گرسنگی زیاد، نباش.
گرسنه نمیر!
تا مرگ، شیرین باشد.
×××
بقول بزرگی: زندگی را زندگی کن تا در زمان درست و در لحظه‌ی مناسب بمیری!
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x