آدم پرنده!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

خدا را شکر آدم‌ها پرواز نمی‌کنند وگرنه هر روز باید درگیر پوشاندن پنجره‌ها با پرده می‌شدیم تا از دید زدن هزاران آدم که روی نوک درختان و تیر برق‌ها نشسته‌اند و چشم به داخل خانه‌ی ما دوخته‌اند خلاصی بیابیم…
یا به شیشه نوک می‌زدند تا مجبور شویم هر روز به آنان از سر ترحم دانه بدهیم.
یا مجبور می‌شدیم فضولات آنان را از روی زندگیمان بشوریم.
مجبور بودیم دم به دقیقه صدای زمزمه‌های نر و ماده‌هایشان را در آنسوی پنجره تحمل کنیم.
مجبور بودیم هر روز دعوای تعدادی از آنها بر سر یک ماده یا غذا یا تصاحب قلمرو را ببینیم.
با کمی سرما و گرما و یا کمبود غذا، سریع مهاجرت می‌کردند می‌رفتند یک جای دور و دوباره وقت گُل نی، بازمی‌گشتند به اینجا. آنگاه مجبور بودیم از سردلتنگی، مهاجرت آنان را به تصویر بکشیم.
مجبور می‌شدیم، همیشه بترسیم از این‌که نکند یکی از آن آدم‌های پرنده، یکهو از گوشه‌ی در و دیواری، داخل خانه بیاید.
مجبور می‌شدیم از فرط نفرت یا علاقه برخی از آنان را شکار کنیم.
خوش آوازها را در قفس می‌انداختیم، خوش گوشت‌ها را می‌خوردیم و…
آدم‌ها اگر پرواز می‌کردند خیلی زود از جایی به جایی می‌رفتند. شاید هم بعضی‌هایشان جَلد بام خانه‌ی ما می‌شدند و اصلاً از جایشان جُنب نمی‌خوردند، شاید هم پرهایشان را قیچی می‌کردیم.
ترسناک می‌شد اگر آدم‌ها پَر می‌کشیدند.
اما آدم‌ها با این‌که پرواز نمی‌کنند همه‌ی این کارها را انجام می‌دهند و ما هم خیلی خوب می‌سازیم با این اجبارها و ترس‌ها.
آدم‌ها، پرنده‌های بی‌پَرند، امان از دست این پرنده‌های بی‌ در و پیکر!
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x