علی و ولی!
علی و تیمش برای کسب تکلیف به حضور ولی مشرف شدند…
×××
علی:”سلام بر معظم و له؛ سلام بر عظمی، سلام بر آیت خدا. سلام بر خدای آیت.”
ولی:”چی شده!؟”
علی:” این روزا خیلی تلخه. کسی دیگه ما رو دوس نداره باید واسه حفظ ظاهر هم که شده یه موضع مشخص بگیریم چون مردم ول‌کنمون نمیشن. وگرنه….”
ولی:”وگرنه چی!؟ منظورت اینه که بازی نمی‌کنید!؟ غلط می‌کنید. فقط حق دارید با اسرائیل بازی نکنید. اسرائیل دشمنه.”
علی:”با آمريکا چطور!؟”
ولی:”آمریکا هم دشمنه اما باید باهاش بازی کنید!”
علی:”پس راجب این پیشنهادا نظرتون چیه، بعضی از بچه‌ها میگن سرود ملی رو نخونیم.”
ولی:”اگه قول بدن توی دلشون بخونن مشکلی نیست.”
علی:”قول میدیم. بعضيا هم میخوان مچ‌بند مشکی بندازن.”
ولی:”خوبه، لابد مچشون درد می‌کنه. اصلا مشکی رنگ عشق ماست!”
علی:”چقدر بزرگوارید، چندتا از بچه‌ها هم میخوان استوری بذارن.”
ولی:”خیل‌خب، اگه همدردی باشه عیب نداره، اما حواستون باشه چی میذارین هاا. وگرنه توپ رو میکنم تو ک… [صدای‌سرفه] توپ رو میزنم زیر بغلتون، میکنمتون بیروناا.”
علی:”چشم، چشم. کاپیتان هم میگه بعد از گل زدن خوشحالی بکنیم یا نه!؟”
ولی:” آخه این چه پیشنهاد احمقانه‌ایه!؟ گل زدن به چارتا تیم داغون‌تر از خودتون، خوشحالی داره مگه!؟ اصلا همین‌که برای چیزای بیهوده، خوشحالی نمیکنین نشون میده پخته شدین. باید همش بگم بهتون که شادی خلاف سنت ماست!؟”
علی:” متوجه شدم. ببخشید. یه خواهش دیگه داشتیم کی تماشاگرا اجازه‌ی ورود پیدا میکنن!؟”
ولی:”چه انتظار بیجایی دارین! توی این اوضاع اقتصادی، مردم نباید که وسوسه بشن پول بلیط بازی بدن! من، هم به فکر مردمم که محتاج نامرد نشن و هم بفکر شماهام تا توی یه محیط آروم بازی کنید. نکنه دوست دارید مرتب صدای بوق و فحش خواهرمادر بشنوید!؟”
علی:”نه، خب. پس وسط بازی کنیم!؟”
ولی:”شماها یه مشت بی‌عرضه‌‌این. دفاع باشین گل میخورین، حمله کنین گل نمیزنین، همون وسط باشین بهتره. فقط قول بدین زود برگردید عقب.”
علی:”قول قول. چقدر شما خردمندید. ممنونیم از رهنموداتون، اجازه بدید یه عکس دست‌جمعی هم بگیریم واسه یادگاری.”
ولی:”باشه، بعدش اینجا رو هم ببوس، ۱۰ سکه بگیر.”
علی و تیمش:”ای بروی چشم. مااااچ، ماااچ، مااچ، ماچ، موچ، مچ،م، چ….”
#مهسا_امینی#تیم_غیرملی
www.Soroushane.ir