هنگامه!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

فکر کنم حدود یک هفته‌ای نبودم. یک نفر از اقوام (عمویم) فوت شد به درون خاک
و من هم هنوز زنده‌ام. 🙂
×××
در ساعت‌شمار عمر، کمی مرگ ما پس و پیش می‌شود وگرنه نه مرگ اطرافیان زودهنگام است و نه زنده ماندن ما دیرهنگام.
فقط هنگامش از ظن ما آدم‌های همیشه امیدوار فرانرسیده؛ ولی میلیاردها اتفاق و بیماری و رنج و تصمیم می‌تواند آن هنگام را فرابخواند.
این‌که هنگامه‌ی رفتن ما کی و کجاست؟ به تلاقی و ضرب فقط یکی از اتفاقات گوارا در ناگوار بستگی دارد. به همین اندازه رفتنی هستیم و به همین اندازه ماندنی!
×××
امید لعنتی، به‌طرز فاجعه‌باری فریبنده و زندگی‌بخش است.
با این‌حال از فرط این حجم از امید، من فکر می‌کنم آدم‌ها هرگز باور ندارند روزی خواهند مُرد؛ آنچنان که وقتی بمیرند هرگز باور نمی‌کنند روزی زنده بودند!
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x