آکنده‌های پراکنده، نوشتارهایی است پراکنده از هر گوشه و کناری در هر چیزی که شاخک‌های‌ام را به لرزه‌ انداخته. واگویه‌هایی است عمومی از نگاه من، شاید آکنده از نکته‌ها باشد و شاید هم نه.

13 تیر 1404

رابطه‌ی مِش!

توی کافه نشسته‌ بودیم. گرم صحبت با جوان غرایی شدم که رسید به اینجا:“از دوست‌دخترم پول گرفتم، رفتم ماشین دوست‌دختر […]
11 تیر 1404

دانستن یا ندانستن؟ مسأله این نیست!

دیروز یکی از این تین‌ایجرهای دهه‌ی هشتادی (دختری ۱۸ ساله)، داشت تلویزیون می‌دید.یکهو برگشت گفت:”این خامنه‌ای چه خونواده‌دوسته؛ پشت سرش […]
3 خرداد 1404

زن‌جنده!

1 خرداد 1404

گله‌مندی!

دوستی گله کرده که توی تاتیل پروفایلت زدی نویسنده و مدرس ITIL؛ ولی هرچه ازت می‌بینیم فقط نوشته‌های ادبی و […]
30 اردیبهشت 1404

بغض کلمات!

من نمی‌دانم این حجم از بغض در صدای محسن چاوشی از کجا می‌آید؟اما آنچه می‌دانم، این است که او در […]
30 اردیبهشت 1404

پایان کتاب!

چه زمانی می‌توان گفت خواندن یک کتاب به پایان رسیده؟بسیاری کتاب می‌خرند، اما نمی‌خوانند؛بسیاری می‌خوانند، بی‌آنکه خریده باشند؛و برخی نیز […]
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!