گفتم، گفت: عنوان کتابی از اینجانب است که بر گفتگوهایی بر سر چالش‌های روزمره‌ی انسانی تمرکز دارد،
خیلی سخت است که این مجموعه را مجموعه داستان کوتاه نامید اگرچه در تمامی آنها روایتی داستان ‌وار نهفته است اما به واقع اثری از فضاسازی، شخصیت‌پردازی و .. نیست گویی فقط یک گفتگوی ساده است اما در پس این مناظره “من و او” چیزهای زیادی مطرح می‌شود، پرسش‌های زیادی عنوان می‌شود و پاسخ‌های بجا و نابجا… که گاهی شکل طنز بخود می‌گیرد و گاهی شکل درد.
مجموعه روایت:” گفتم، گفت!” مجموعه از گفتگوهای حیاط خلوت حیات ماست که در آینه شفافیت ذهن و برای رهایی و پاسخ به بسیاری از افکار و باورهاست…
همه آنها از یک بحث و ابهام ساده شروع می شود به اوج می رسد و در نهایت فروکش میکند…
شاید بالا و پایین شدن اندک این روایت در چندخط از یک گفتگوی ساده، روایتگر ضربان قلب یک اثر داستان‌وار باشد…

18 اردیبهشت 1402

ویار!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”خیلی عصبانیم؛ وقتی حامله بودم ویار پرتقال کردم اما فصلی بود که اثری از پرتقال نبود تا اینکه شنیدم توی […]
1 اردیبهشت 1402

باسلیقه!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”چرا اینقد سخت میگیری؟ مگه چی از یه زن میخوای؟”گفت:”اونی که من میخوام نیس؛ من خودم خیلی باسلیقه‌م؛ واسه همین […]
27 فروردین 1402

پیشنهاد!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”من هفت سال که توی بیمارستان کار می‌کردم درست ۱۵۰ نفر اعم از دکتر و پرستار و بیمار و همراه […]
19 فروردین 1402

آلو!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”شریفی! پاشو اسم چندتا میوه رو بگو که توش آلو باشه.”گفت:”آقا اجازه!… زردآلو….، آلبالو….، خرمالو…، شفتالو….، هولم نکنید،… آها، پشمالو.”گفتم:”پشمالو […]
19 فروردین 1402

مادر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”مادر، چگونه است که من چراغ توأم؟ حال آنکه ‌فقط عابری در کوچه‌باغ توأم؛ من بی‌خدایم و تو غرق دعا؛ […]
14 فروردین 1402

خوشگل!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”راستی دیروز که بهت زنگ زدم، اولش یه دختره جوابمو داد. نشناختمش، کی بود!؟ صداش خیلی ناز و قشنگ بود.”گفت:”هوا […]
6 فروردین 1402

نظیر به نظیر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”ببخش؛ نمی‌دونستم متأهلی، وگرنه پیشنهاد رابطه نمی‌دادم.”گفت:”تو ببخش؛ منم نمی‌دونستم مجردی، وگرنه پیشنهادت رو قبول نمی‌کردم!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
27 اسفند 1401

فرق!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”آقا ببخشین، این چند؟”گفت:”این؟ یه میلیون.”گفتم:”اون یکی چند؟”گفت:”اون؟ دو میلیون.”گفتم:” اون با این چه فرقی داره؟”گفت:”اون یه میلیون از این […]
26 اسفند 1401

معلوم!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”میخوام پیرسینگ روی بینی‌ام بذارم، نظرت چیه؟”گفتم:”این چه کاریه؟ تو همینجوری قشنگي.”گفت:”آخه خیلی خوشگله.”گفتم:”من‌که دوست ندارم.”گفت:”من‌که دوست دارم چی؟”گفتم:”از من […]
22 اسفند 1401

من و خشت!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”چون توانی مرا بپزی که نه بسوزم و نه بسازم؟ نه بمیرم و نه ببازم؟ من از خامی گریزانم و […]
5 اسفند 1401

موبر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”حاج‌آقا از این پودرهای موبر دارید!؟”گفت:”بله.”گفتم:”خوبه!؟”گفت:”خوب چیه؟ عالیه؛ حاج‌خانوم برده استفاده کرده، شده عین دنبه!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
15 آذر 1401

گِل‌آرام!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”بچه میگم بشین سرجات؛ عزیزمُرده، گِل‌آرام بگیر یه دقه. آخه نمیگی بری توی خیابون بگیرِنت بندازنت زندون کی دَرِت میاره!؟ […]
3 آذر 1401

دُم شیر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”هی بچه گمشو از اینجا برو! با دُم شیر بازی نکن.”گفتم:”همون دُمی که به کون شیر وصله؟!”گفت:”حرف دهنتو بفهم، یه […]
28 آبان 1401

بی‌سوادی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”رئیس، این آقایی که سفارشش رو کردن هیچ سوادی نداره، استخدامش نکنیم.”گفت:”مگه خودت چند کلاس سواد داری!؟”گفتم:”تا مقطع دکتری.”گفت:”از کی […]
9 آبان 1401

صدا!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”الو، صدامو داری، میخوام باهات حرف بزنم!؟”گفت:”نه صداتو ندارم!”گفتم:”الان چی!؟”گفت:”الان هم ندارم.”گفتم:”کمی جابجا شدم دیگه باید داشته باشی صدامو.”گفت:”نه جابجا […]
30 مهر 1401

پرستش!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”من به همگان این نکته را گوشزد می‌کنم که پیرو هیچ آئین و مذهبی نباید بود؛ بجای گوش سپردن به […]
14 مهر 1401

داداش!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”مامان تو چرا به عمو مهدی میگی داداش!؟”گفتم:”چون داداشمه دیگه.”گفت:”اگه داداشته چرا جلوش روسری سرت می‌کنی!؟”گفتم:”آخه زشته، برادر شوهرمه.”گفت:”اگه برادر […]
25 شهریور 1401

زمین گِرد!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”من خوب می‌دانم زمین، گِرد است!”گفتم:”بله، این اثبات شده است. پیش‌تر گالیله کشفش کرده بود و اکنون به کمک ماهواره‌ها […]
11 شهریور 1401

دلتنگی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”میدونی چقد دلم برات تنگ شده؟ امروز همش به یادت گریه کردم.”گفتم:”عزیزم، خُب می‌اومدی اینجا یه سر می‌زدی دلت هم […]
7 شهریور 1401

جمع و تفریق!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”آقای قاضی ما اومدیم توافقی جدا بشیم.”گفت:”مشکلتون چیه باهم؟”گفتم:”ما با جمع اعداد مشکل داریم.”گفت:”متوجه نشدم. یعنی چی!؟”گفتم:”آقای قاضی مگه 1+1 […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید