گفتم، گفت: عنوان کتابی از اینجانب است که بر گفتگوهایی بر سر چالش‌های روزمره‌ی انسانی تمرکز دارد،
خیلی سخت است که این مجموعه را مجموعه داستان کوتاه نامید اگرچه در تمامی آنها روایتی داستان ‌وار نهفته است اما به واقع اثری از فضاسازی، شخصیت‌پردازی و .. نیست گویی فقط یک گفتگوی ساده است اما در پس این مناظره “من و او” چیزهای زیادی مطرح می‌شود، پرسش‌های زیادی عنوان می‌شود و پاسخ‌های بجا و نابجا… که گاهی شکل طنز بخود می‌گیرد و گاهی شکل درد.
مجموعه روایت:” گفتم، گفت!” مجموعه از گفتگوهای حیاط خلوت حیات ماست که در آینه شفافیت ذهن و برای رهایی و پاسخ به بسیاری از افکار و باورهاست…
همه آنها از یک بحث و ابهام ساده شروع می شود به اوج می رسد و در نهایت فروکش میکند…
شاید بالا و پایین شدن اندک این روایت در چندخط از یک گفتگوی ساده، روایتگر ضربان قلب یک اثر داستان‌وار باشد…

15 اردیبهشت 1401

پدر خوب، پسر خوب!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”همیشه به پسرم می‌گفتم همه‌ی ما حق زندگی داریم وقتی حق زندگی دیگران را رعایت کنی خودت هم بیشتر عمر […]
5 اردیبهشت 1401

استخدام!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”به یک خانم خوشگل نیاز داشتیم. خوش‌تیپ، خوش اندام و بسیار پری‌رو. می‌خواستیم در جلساتی که می‌رویم همه را انگشت […]
29 فروردین 1401

جان!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”بسه گمشو، راتو بکش برو عوضی بیشعور، نفهم. چرا ول نمی‌کنی، بی‌خانواده، بی‌فرهنگ، حمال …،دیگه خسته شدم از دستت، آخه […]
18 فروردین 1401

رطب‌خورده!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”شما از این به بعد، اجازه نداری شیرینی بخوری هیچ نوع شیرینی.”گفتم:”پس چرا خودتان دارید الان شیرینی می‌خورید؟ مگر رطب‌خورده […]
3 دی 1400

طلب!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”طلبت رو ببخش، بخدا ندارم. فرض کن رفتی مکّه، مگه مسلمون نیستی؟ من آدم فقیری هستم وگرنه پولت رو پس […]
10 آذر 1400

از چه نظر!؟

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”یه شرکت جدید پیدا کردم، توپ؛ بیا باهم بریم، اگه استخداممون کنن خیلی خوب میشه.”گفتم:”از چه نظر!؟”گفت:”پول بیشتری به آدم […]
30 آبان 1400

بی‌طعم

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”خراب شد همه چی. هیچ چیزی طعم گذشته را ندارد..”گفت:”از کی؟”گفتم:”از روزی که طبیب دل، شد متخصص قلب‌!”
25 آبان 1400

مثل تو!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”حسودیم شد، خوش بحالت اینقد پول داری که هرچی بخوای برای خودت خرج می‌کنی. دوست داشتم مثل تو باشم.”گفت:”اتفاقاً برعکس. […]
3 آبان 1400

هزینه‌ی لذت!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”ببین خانم ناشر، خیلی مسخره‌است که نویسنده‌ای از مردم پول بگیرد بابت کتاب‌هایی که نوشته! اصلاً چه معنی دارد این […]
2 آبان 1400

درد لذت!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”عاشق غذا دادن به پرندگانم، اما آن‌ها بجای این محبت، فقط فضله می‌ریزند و مجبورم هرروز حیاط را بشورم، دیگر […]
30 مهر 1400

تعریف از خود!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”تعریف از خود نباشه،..”گفت:”خُب تعریف از خودت باشه مگه چه اشکالی داره؟”گفتم:”نه‌اینکه ماخوذ به‌حیام، گفتم شاید باورت نشه!”گفت:”تو هنوز خودت […]
20 مهر 1400

علوم‌تجربی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”بیا این تمام کتاب‌هایی‌است که لازم داری. ریاضی، ادبیات، زبان، تاریخ، جغرافیا… آها ببخشید یادم رفت این هم کتاب علوم‌تجربی.”گفتم:”مگر […]
12 مهر 1400

می‌بری یا می‌خوری!؟

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”عجیب نیست که سگ و گربه و پرنده را می‌بریم که در خانه نگاه داریم، اما مرغ و گاو و […]
7 مهر 1400

عزادار

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”دخترم، تلویزیون رو خاموش کن!” گفت:”میخوام برنامه کودک ببینم. خسته شدم دیگه.” گفتم:”خجالت بکش، مث اینکه عزاداریم ها، مگه بابابزرگ […]
21 شهریور 1400

نوشتن نُت!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”استاد، من سال‌ها با کامپیوتر کار کردم. می‌تونم همزمان خیلی سریع با دو دست با صفحه‌کلید کامپیوتر تایپ کنم اما […]
18 شهریور 1400

یک درصدِ بیشتر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”مطمئنم که شما بهترین سازنده‌ی این منطقه‌اید. این خونه ۹۹٪ اون چیزیه که می‌خوام، میخرمش. فقط باید نظر خانمم رو […]
27 مرداد 1400

لحظه

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”در لحظه باید زندگی کرد.”گفتم:”درد نمیگذارد. زیرا آنگاه که دردمندم، درد به جای من، در لحظه زندگی میکند!”
29 تیر 1400

ترحم

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”بیا به هم ترحم کنیم.”گفتم:”این دیگه چیه!؟ منظورت محبته دیگه، نه!؟”گفت:”نه. همون ترحم.”گفتم:”چجوری مثلاً؟”گفت:”وقتی یکی‌مون روی زمین افتاد دست همو […]
8 تیر 1400

زبانِ بدن

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”این زبانِ بدن چیه که خیلیا ازش حرف میزنن و یاد میدن به همه؟” گفت:”زبانِ بدن یه شکلی از ارتباط […]
26 خرداد 1400

عشق هورمونی

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”من عاشقش شدم، خانم دکتر!” گفت:”منطقی باش، زیاد رمانتیکش نکن، افزایش هورمون اُکسی‌توسین باعث میشه این حسو داشته باشی.” گفتم:”ولی […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید