اگرچه تعریف مشخصی و دقیقی برای حجم و اندازه داستان کوتاه در جهان تعریف نشده، اما بر اساس مفهوم Short Story داستان های کوتاه من از 1 پاراگراف تا حداکثر 10 صفحه است و هنوز حتی از میزان هم تجاوز نکرده، سعی دارم تا مباحث عمیق فلسفی جهان غرب و شرق و تمامی یافته های خود را که طی بیش از 10 سال مطالعه حاصل شده در قالب داستان های کوتاه به سمع و نظر شما برسانم، کم و کسر و ضعف ادبی بجای شعف حس و حال اگر دیدید به قلب بزرگ و نگاه بینای خود بر من ببخشید.

5 اسفند 1401

موبر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”حاج‌آقا از این پودرهای موبر دارید!؟”گفت:”بله.”گفتم:”خوبه!؟”گفت:”خوب چیه؟ عالیه؛ حاج‌خانوم برده استفاده کرده، شده عین دنبه!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
9 دی 1401

مسافران پیکان فکِستنی!

مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه یک روز تا ساعت ۲ صبح شبیه بسیاری از شبها، در شرکتی که کار می‌کردم ماندم تا کار نیمه‌تمامی را […]
15 آذر 1401

گِل‌آرام!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”بچه میگم بشین سرجات؛ عزیزمُرده، گِل‌آرام بگیر یه دقه. آخه نمیگی بری توی خیابون بگیرِنت بندازنت زندون کی دَرِت میاره!؟ […]
3 آذر 1401

دُم شیر!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”هی بچه گمشو از اینجا برو! با دُم شیر بازی نکن.”گفتم:”همون دُمی که به کون شیر وصله؟!”گفت:”حرف دهنتو بفهم، یه […]
3 آذر 1401

محموله‌ی بزرگ!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه گزارشی مخابره شد و سريعا بدستمان رسید. به دستور فرمانده، ایست بازرسی در ورودی اصلی شهر برپا کردیم با سرکردگی […]
28 آبان 1401

بی‌سوادی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”رئیس، این آقایی که سفارشش رو کردن هیچ سوادی نداره، استخدامش نکنیم.”گفت:”مگه خودت چند کلاس سواد داری!؟”گفتم:”تا مقطع دکتری.”گفت:”از کی […]
9 آبان 1401

صدا!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”الو، صدامو داری، میخوام باهات حرف بزنم!؟”گفت:”نه صداتو ندارم!”گفتم:”الان چی!؟”گفت:”الان هم ندارم.”گفتم:”کمی جابجا شدم دیگه باید داشته باشی صدامو.”گفت:”نه جابجا […]
30 مهر 1401

پرستش!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”من به همگان این نکته را گوشزد می‌کنم که پیرو هیچ آئین و مذهبی نباید بود؛ بجای گوش سپردن به […]
19 مهر 1401

رفتن اسلام!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه این داستان واقعی است!×××رفتن اسلام!آقا اسلام همسایه‌ی دیواربه‌دیوار ما اهل زنجان بود؛ سه دختر داشت و دو پسر، همگی قد […]
14 مهر 1401

داداش!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”مامان تو چرا به عمو مهدی میگی داداش!؟”گفتم:”چون داداشمه دیگه.”گفت:”اگه داداشته چرا جلوش روسری سرت می‌کنی!؟”گفتم:”آخه زشته، برادر شوهرمه.”گفت:”اگه برادر […]
25 شهریور 1401

زمین گِرد!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”من خوب می‌دانم زمین، گِرد است!”گفتم:”بله، این اثبات شده است. پیش‌تر گالیله کشفش کرده بود و اکنون به کمک ماهواره‌ها […]
11 شهریور 1401

دلتنگی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”میدونی چقد دلم برات تنگ شده؟ امروز همش به یادت گریه کردم.”گفتم:”عزیزم، خُب می‌اومدی اینجا یه سر می‌زدی دلت هم […]
7 شهریور 1401

جمع و تفریق!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”آقای قاضی ما اومدیم توافقی جدا بشیم.”گفت:”مشکلتون چیه باهم؟”گفتم:”ما با جمع اعداد مشکل داریم.”گفت:”متوجه نشدم. یعنی چی!؟”گفتم:”آقای قاضی مگه 1+1 […]
4 شهریور 1401

خادم مسجد!

مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه سه سال است خادم مسجد کوچکی در گوشه‌ای خلوت از شهرم. اوایل شور و ذوقی داشتم و از این‌که هرروز […]
3 شهریور 1401

رزومه!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”میدونی من چندتا خواستگار داشتم!؟”گفتم:”نه. چندتا؟”گفت:”خیلی. از شمارش دراومده.”گفتم:”پس چرا ازم می‌پرسی چندتا خواستگار داشتی!؟”گفت:”منظورم اینه که متوجه حجم خاطرخواهام […]
1 شهریور 1401

دیکتاتور!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفتم:”بارزترین مشخصه‌ی دیکتاتور چیه!؟”گفت:”فقط یه چیز، این‌که وقتی کسی خیلی محترمانه بهش میگه استعفا بده، اون کس رو خیلی نامحترمانه […]
30 مرداد 1401

مه‌لقا!

مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه مه‌لقا، پیرترین زن همسایه‌ و البته پیرترین موجودی که می‌شناختیم بود و انگار هرگز خیال نداشت بمیرد. زن و مرد، […]
30 مرداد 1401

روبه‌راه!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”روبه‌راهی!؟”گفتم:”روبه‌راهی‌ام که تو در آنی!”#گفتم_گفتwww.Soroushane.ir
29 مرداد 1401

طلاق!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه گفت:”آخيش بالاخره طلاق گرفتم. آزاد شدم.”گفتم:”چند سال باهاش زندگی کردی؟”گفت:”هشت سال؛ هشت سال تحملش کردم. هشت سال به پاش سوختم؛ […]
27 مرداد 1401

۳۷۸ روز!

مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه هیچ‌چیزی دردناک‌تر از این نیست که تمام شب و روزت را با عزیزترین کس زندگی‌ات سر کنی و یک آن […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید