فیلمی دیدم که یک زن جوان و زیبا همسر یک نویسندهی پیر و مشهور رو به موت بود. اسمش خاطرم نیست اما ایدهی رمان آخر شوهرش ناتمام میماند اگر کسی را برای نوشتن، ویراستاری و پایانبندی رمان نمییافتند...
بالاخره یافتند و زن با اجازهی همسرش(!) با نویسندهی جوان رابطه داشت تا او را مشتاق کند که بهترین اثر با بهترین پایانبندی را بنویسد....
قرار بود نام نویسندهی جوان هم در کنار نام شوهرش درج شود اما پس از مرگ همسرش و چاپ اثر، اثری از نام نویسندهی جوان نبود و زن رابطهاش را با او تمام کرد...
زن در توجیه کارش میگفت عاشق همسرم بودم و اگر رابطهای با آن مرد جوان برقرار کردم فقط بخاطر این بود که آخرین کتاب همسرم بنام خود همسرم چاپ شود؛ وقتیکه او اجازه داد با یک مرد غریبه رابطه داشته باشم اجازه نمیدهم که نام کس دیگری کنار نام شوهر من روی کتاب درج شود!
×××
بنظرم مقدمهی تخمیی بود؛ ولی بیربط نیست فقط نمیدانم چطور به ذهنم رسید؟! 🙂
لامصب! اهه!
میخواستم دربارهی گُسترایتر (Ghostwriter) یا نویسندهی در سایه حرف بزنم؛ کسی که بجای فرد یا نهادی دیگر مینویسد، اما نام او بعنوان نویسندهی رسمی هیچکجا منتشر نمیشود.
بطور مثال این نویسندگان در سایه معمولاً برای افراد مشهور، سیاستمداران یا کارشناسانی که مهارت نوشتن ندارند، کتاب مینویسند. شبیه والتر آیزاکسون که زندگینامهی استیوجابز را نوشت (البته نام او درج شده!)
یا گاهی شرکتها و برندهای شخصی برای انتشار منظم و حرفهای محتوا از گُسترایتر استفاده میکنند. بطور مثال پستهای بیل گیتس در لینکدین!
×××
گُسترایترها چون سفارشینویساند درآمد بالایی دارند (در بازار غربی تا دهها هزار دلار در ماه)...
این شبحها، روحشان را میفروشند در واژگان؛ بااینحال برای کارفرمایانی که وقت و سواد و هنر زیبانویسی را ندارند اینان منبع صرفهجویی در وقت هستند...
من حتی تصور میکنم حجم زیادی از کتابهای منتسب به خامنهای را دیگران نوشتهاند که بنام او چاپ شده!
×××
سایهنویسان، نویسندگان پشتپردهای هستند که گمنام نیستند اما نامشان در اثری خاص گم میشود؛ با اینحال نامی که پای اثر مینشیند، همیشه صاحب اثر نیست.
اما شهرت اثر، گاه سهم کسی میشود که آنرا ننوشت، نه کسی که نوشت!
www.Soroushane.ir