موتیف (Motif) همان عنصر تکرارشوندهی معنادار در یک اثر هنری، ادبی یا موسیقایی است؛ چیزی شبیه به نخِ پنهانی که بارها ظاهر میشود و به متن یا قطعه، انسجام و معنای عمیقتری میدهد.
در شعر، موتیف میتواند یک حرف، یک رشته کلمه یا ردیف یا مصرع و یا حتی نیمبندی تکراری باشد.
چنین چیزی را در اشعار مولانا بهوفور دیدهایم:
بشنو از نی چون حکایت میکند / از جداییها شکایت میکند
نی یک موتیف است؛ که نماد روح جداافتادهای است که در کل شعر، بارها به شکلهای مختلف به کار میرود تا فراق، درد، و جستجوی وصال را نشان دهد.
×××
پس یک عبارت یا مصرع تکراری یا یک تصویر تکرارشونده یا حتی احساسی غالب که بارها از زوایای مختلف گفته میشود و بار معنایی خاصی دارد همگی یکجور موتیفاند.
موتیف جزو آرایههای ادبی نظیر: جناس، استعاره، تشبیه، سجع، مراعاتالنظیر و یا حتی تکرار بدیعی نیست که ابزارهای بیانی و زبانی برای زیباسازی و تقویت اثر دارند؛ بلکه بیشتر عنصر مضمونی، تصویری یا روایی تکرارشونده در یک اثر ادبی یا هنریاند.
×××
موتیف را اینگونه تصور کن:
شبیه ریشهی درختی که توی زمین مدام تکرار شده و همه شاخهها و برگها بعلت حضور او بهم وصلند. هر شاخه و برگی که میبینی، از ریشه تغذیه میکند و به او متصل است.
یا مثلاً در یک فیلم، صدای یک ساعت قدیمی هر چند دقیقه تکرار میشود تا یادآوری کند زمان در حال گذر است تا فضای استرسزایی در داستان خلق کند.
×××
به زبان ساده: موتیف، نخ نامرئیِ تکرارشوندهای است که همه قسمتهای داستان یا شعر را به هم وصل کرده و به همگی جان و عمق میدهد.
گرچه موتیف با تکرار و مراعاتالنظیر بنظر شبیهاند اما تفاوت چشمگیری دارند:
شعر زیر مثال خوبی است:
- "بیا بیا که شدم در غم تو سودایی / درآ درآ که به جان آمدم ز تنهایی
- عجب عجب که برون آمدی به پرسش من/ ببین بیین که چه بی طاقتم ز شیدایی
- بده بده که چه آورده ای به تحفه مرا / بنه بنه بنشین تا دمی بر آسایی
- مرو مرو چه سبب زود زود میبروی / بگو بگو که چرا دیر دیر میایی
- نفس نفس زده ام ناله ها ز فرغت تو / زمان زمان شده ام بی رخ تو سودایی"
ویژگی | موتیف | تکرار | مراعاتالنظیر |
---|---|---|---|
تعریف | عنصر تکرارشوندهی مفهومی، تصویری یا زبانی در کل اثر | تکرار یک واژه یا عبارت برای تاکید یا موسیقی | آوردن چند واژه مرتبط معنایی در کنار هم |
نقش | ساختاری–مضمونی (در سطح کل اثر یا چند بند) | لفظی–بلاغی (در سطح جمله یا مصرع) | معنایی–زیباشناختی (در سطح معنای جمله) |
مثال | در شعر فوق: «بیا بیا»، «بده بده» (هم موتیفاند، هم تکرار) | بیا بیا که شدم در غم تو سودایی | گل، بلبل، نسیم، بهار |
سطح اثر | در کل شعر یا متن، مفهومساز و تمساز | در یک مصرع یا بند، برای تاکید | معمولاً در یک بیت یا جمله، برای انسجام معنایی |
ماهیت | تم روایی/مفهومی/احساسی | تکنیک بیانی | آرایهی معنایی/لفظی |
بعبارتی:
- موتیف ممکن است از تکرار استفاده کند (مثل "بیا بیا" در شعر بالا)
- موتیف ممکن است بین عناصر مرتبط معنا برقرار کند (مثل "سودایی، شیدایی، تنهایی")
- ولی خودش آرایهی زبانی نیست بلکه یک الگوی معنادار در سراسر اثر است!
تشبیه ساده:
موتیف مثل یک نقش قالی یا یک تم موسیقی است که بارها دیده یا شنیده میشود.
اما تکرار و مراعاتالنظیر مثل رنگها یا نخهای خاص آن قالی هستند که این نقش را ممکن میکنند.
www.Soroushane.ir