اگر زمینی در آب غرق شود، میشود دریا؛ اگر آب در زمین غرق شود، میشود برهوت.
اگر زمین را آدم فرض کنیم و آب را روشنایی معرفت و آگاهی، پس میشود گفت کسی که غرق در آگاهی میشود دریایی است ژرف.
وقتی آب، تمام خشکی زمین را در خود پنهان میکند، آنچه که همگان میبینند نه زمین، که دریاست؛ آنزمان هرچه هست تعریف دریاست و زمین، دیگر نیست حتی اگر زیر انبوهی آب، حضور داشته باشد.
آنگاه این زمین نیست که چنین میکند و چنان میگوید بلکه تماما دریاست.
×××
آدم آگاه، زمین غرق شده در آب است و آدم ناآگاه، غرق شدن آب در زمین.
آدم آگاه، حقیقتجو است و آدم ناآگاه، واقعیتجو.
×××
آگاهی را نمیشود بلعید؛ نمیشود به بدن دیگری فرو کرد. آگاهی، حق مطلب است؛ ارزش مطلب است و درک مطلب؛ و فرد باید بخواند و بینید و بیاندیشد تا به درجهای از فهم مطلب برسد.
اگر واقعیت، شکل ظاهری لب و دهن و نوشته و آوا باشد پس حقیقت، مغز کلام گوینده است.
آنانی که بویی از تفکر نبردهاند، آب معرفت را بلعیدهاند حتی گاهی آن را بالا میآورند! زیرا ظرف اندکی دارند.
آنانی که متفکرند، در معرفت، غرق میشوند... با این وصف، هرکس به نسبت شناختش از جهان پیرامون و جهان درون، به یک درک نسبی میرسد. ازاینرو بسیاری از زمین وجود آدمها پوشیده از آب است...
×××
ولیکن اقیانوس شدن کار هر کسی نیست؛ دریا شدن، کار روشنفکران آزاده است؛ دریاچه شدن، کار عالمان و دانشمندان است، برکه شدن، کار آغازگران انسانیت.
ولی مرداب شدن، کار متعصبین و مذهبیون است؛ اینان نیز خود را آگاه میخوانند چون میگویند زمنیشان، غرق آب شده، اما این آب، آب مردهای است که دیگر جریان ندارد.... و این یعنی دیدن واقعیت بجای حقیقت.
×××
مهم نیست زمین وجودت سرشار از آب است؛ مهم این است که آبش جریان داشته باشد... وگرنه مرداب شدن در انتظار است....
هرچقدر وسیع باشد یا هر چقدر عمیق، مرداب، مرداب است!
#مهسا_امینی #پویا_شیدا
www.Soroushane.ir