قاتلم شد برق چشمت، کشتهای یک دم نگارت
قتل کردی با نگاهت با دو چشمان خمارت
خونخواهی از که خواهم؟ تو وکیلی من موکل
پس تقاص خون دل را، از که گیرم؟ از تو ای دل؟
قاتلم بود آن وکیلم، جرمهایش بیبدیل است
خود که شاهد هست و اما، آلت قتلش شکیل است
دل که راضی، عقل قاضی، از حقیقت تا مجازی
هم در اینم هم در آنم، توپِ سرگردان بازی
شیر آوردم به صحرا، گرگ آوردم به بیشه؟
صید کردی یا نکردی، خشک ماندم بر دو ریشه
حیف جانم بیقرار است، حیف آنم بیشمارست
حیف این تن چون مترسک بر دو پای استوارست
دیدهای مقتول بیکس، دل که میبندد به قاتل؟
خاک بر سر، آب بر سر، ماندهام چون خر که در گل
جرم تو قتل است و اما، من به جایت حبس رفتم
جرم من افشای قتل و اعترافاتی که گفتم
قتل کردی، حبس کردی، قایقی را غرق کردی
چشمهایت را دوباره مملو از آن برق کردی
این تقاص خون من را هم ولیالدم بخشید
یک شب دیگر که برقی از نگاهت باز جوشید!
www.Soroushane.ir