دیروز مریم پرسید:"اگه روزی کشور کردستان شکل بگیره حاضری به اونجا مهاجرت کنی (مهاجرت معکوس)؟"
راستش نه عین استیوجابز که ۱۸ ثانیه در برابر یک پرسش فکر کرد بعد پاسخ داد که من از دیروز در اندیشه فرو رفتم و هنوز هم جوابی قطعی برایش ندارم! 🙂
×××
اولین باری نیست که چنین سؤالی ذهنم را مشغول کرده. پیشتر گفته بودم زمانی که در سلیمانیهی عراق بودم روبروی یک کتابفروشی هرچه تلاش کردم نتوانستم عنوان درست یک رمان کُردی را بخوانم؛ کتابفروش که میدانست ایرانی هستیم پرسید:"چطور کُردی هستی تو؟ اگر روزی کشور کردستان شکل بگیره اونموقع چیکار میکنی؟"
شاید نمیدانست "هویت چیزی است که ما را تعریف میکند، اما این تعریف همیشه ساده نیست؛ بویژه وقتی میان دو فرهنگ، دو زبان، و دو جغرافیای درهم یا جدا گرفتار شوی."
×××
بعنوان یک ایرانی کُرد یا کُرد ایرانی، در جغرافیای غربکشور و با زبان مادری کُردی بدنیا آمدم؛ اما از بطن شروع، در مرزی بنام ایران، بزرگ شدم. اگرچه از خاستگاهم کردستان به تهران آمدهام و در قامت یک شاعر هزاران بیت شعر پارسی نوشتم ولی یک بیت شعر کُردی نتوانستم بسرایم حالا جداً من در برابر این پرسش چه کنم؟
من دقیقاً کیام؟ جایی که باید باشم کجاست؟
آیا میتوانم جدایی کردستان را از ایران بخواهم؟ یا برعکس جدایی ایران را از کردستان؟
×××
پرسش مریم زخمی را در دلم باز کرد که بسیار عمیق و چندلایه بود؛ و به هویت، تعلق و تعریف من از "بودن" در جغرافیا، زبان، و فرهنگ، مربوط است.
من و امثالهم بهمانند درختی هستیم که در دو جا ریشه دارد! و این تعریف هویت را دشوار میکند؛ این دقیقاً چیزی است شبیه میوهی پیوند زده شده؛ پرتقال خونی(!) مثلاً.
×××
یعنی نهتنها در جغرافیای کردستان بدنیا آمدهایم، بلکه در جغرافیای بزرگتر از آن بنام ایران هم زیستهایم، فرهنگی که بخشی از تاریخ، هنر، و زبان را تشکیل میدهد. شاید همین ترکیب پیچیده است که باعث میشود پاسخی قطعی برای پرسش او نداشته باشم.
×××
آیا یک نویسنده و شاعر پارسیسرا که کُرد بودنش را انکار نمیکند، میتواند خود را جداییطلب بداند؟ شاید نه! شاید من بیشتر از هر چیزی دنبال پلسازی میان هویتهای خود هستم، نه شکستن آنها.
شاید پاسخ واقعی این باشد که من، بدون نیاز به جدایی، ترکیبی از هر دو هستم: ایرانی و کُرد.
این هویت مرکب نه تنها مرا محدود نمیکند، بلکه امکان میدهد از دو چیزی که در عینحال درهم است و در عین حال جدا به یک دوگانگی تعلق برسم و الهام بگیرم که با آن زندگی کنم!
هویت مرکب دقیقاً رنج و چالش پیچیدهای است که تمام مهاجران و پناهندگان جهان تجربهاش میکنند؛ حتی ایرانیان مهاجر به اقصی نقاط دنیا خوب میفهمند این چالش را؛
×××
با اینحال چیزی که مشخص است آنجایی وطن است که دلت را آرام کند و روحت را در مرز فرو نبرد!
www.Soroushane.ir