هادی احمدی (سروش):

توی خوابگاه دانشجویی، آملی بود، تهرانی بود، سنندجی، اصفهانی، همدانی، زنجانی و بروجردی و....خودم هم بیجاری.
۸ پسر توی یک اتاق ۱۲ متری با دو ردیف تخت ۴ طبقه.
ارتباطات ما بدیهی بود که فارسی باشد هرچند هر کداممان با لهجه‌ی خودمان صحبت می‌کردیم؛ حتی دانشجوی تهرانی هم لهجه داشت؛ لهجه‌‌ی تهرانی. 🙂 و تقریباً همگی با برخی اصطلاحات همدیگر آشنا شده بودیم.
×××
کرمانشاه درس می‌خواندم و مجبور بودم لهجه و برخی واژگان متفاوت آنان را هم بیاموزم و رعایت کنم؛ درست آن زمان نیز کرده بودم توی دیکشنری انگلیسی.
یکروز قرار شد از کرمانشاه برگردم سنندج و دفترچه‌ی بیمه مادرم را تمدید کنم...
نوبتم که شد متصدی ازم چیزی نپرسید؛ فقط منتظر بود تا خواسته‌ام را بیان کنم.
و من باید می‌گفتم:"میخوام دفترچه‌ی مادرمو تمدید کنم."
اما در یک آن فراموش کردم دقیقاً کجا هستم؟ همین شد که در استفاده از کلمه‌ی "خواستن" درجا زدم. این یعنی برای نخستین بار بین کلمات زیر برای تشکیل یک جمله‌ی ساده درجا زدم:
"خوازم" به بیجاری
"دەمەوێت" به سورانی
"میخوام" به فارسی
" گه‌ره‌کمه" محاوره‌ای سنندجی
"تووِم" به کرمانشاهی (کلهری)
"ایسترم" به ترکی
بماند که "پێویستمە" و "I wanna" و "ویستم" هم توی ذهنم بود منتها واکشی نشد.
×××
شاید باور نکنید همه‌ی این کلمات را در چندین جمله‌ی تکراری گفتم و متصدی نفهمید 🙂 فکر کرد کصخل‌مصخلم. البته که بودم وگرنه چرا باید درجا می‌زدم؟ 🙂
طفلک دفترچه را ازم گرفت و متوجه اتمام صفحاتش شد و من عین کرولال‌ها منتظر بودم ببینم در جوابم چیزی می‌گوید یا نه؟
هیچی نگفت و دفترچه‌ی تمدید شده را داد دستم. 🙂
×××
از آن روز فهمیدم که خواستن همیشه توانستن نیست، بویژه وقتی ندانی کی و کجا و دقیقاً به چه زبانی باید بخواهی! 🙂
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x