این داستان مرشد و مرید و تعریف و تمجید، گویا ولکن آدمها نیست از قدیم تاکنون.
هرکسی نشسته و برای خودش حلقهای از دوستان همنظر را گرد هم آورده و چنان در یک Zone انحصاری خود را جا کرده که نظر دیگران را برنمیتابد مگر تمجید باشد.
نه فقط در سازمانها و جامعه که در فضای مجازی مرشدبازی مدرن و حلقههای خودتحسینگر رشد چشمگیری داشته.
برخی با روانشناسی زرد و اینکه خود را در حصاری محصور کن تا آرامش داشته باشی کاری میکنند ایزوله شوی و پاستوریزه!
تعریف و تایید شبیه آینه است؛ نه بزرگت میکند، نه کوچک؛ تو را همانطور که هستی نشان میدهد چون مردم عقل و چشم و گوش و بینی دارند.
×××
بااینحال همهی ما تعریف و تمجید را بهوفور دوست داریم؛ لامصب انگیزهبخش است و انرژیدار.
کسی نیست از اینکه فردی به او بریند احساس خوشایندی داشته باشد.
اما فارغ از این دو دستهبندی صفر و یکی (تمجید یا تقبیح)، بشخصه از تایید و تجلیل صرف، خوشم نمیآید چون چیز چندانی به من نمیافزاید و حتی حس گهی هم خواهم داشت بخصوص وقتی تکرار شود.
×××
عاشق کسانیام که عین آدم حرف میزنند و نقدم میکنند؛ نه لزوماً نقد مثبت بلکه جنبهی منفی و انتقادی بیانشان را با ساخت و پرداخت بهتری ارایه میکنند. یا وقتیکه نظر شخصی خودشان را مینویسند کیف میکنم از این تنوع آرا.
وقتی بدین صورت باشند و نظراتشان را ارایه کنند خواندنیتر و برای من نوعی، مخزنی از یادگیری بیشترند. گاهی چیزی میگویند که بلدش نیستم؛ میروم میخوانم و در تایید یا رد فرمایشش چیزی خواهم نوشت. گاهی بلد هستم اما او از زاویهی دیگری پرداخته؛ این یعنی هیچکس دانای کل نیست و هر کداممان از منظری به وقایع نگاه میکنیم که لزوماً نه صحیح است و نه ناصحیح...
×××
برخی همفکر بودن را با همتاییدی یکی میدانند و گمان میبرند اگر نقدی آمد، نشانهی فاصله گرفتن یا دشمنی است؛ درحالیکه نقد، گاه از عمق نزدیکی میآید، نه از خصومت. همفکر بودن یعنی فکر کردن کنار هم، نه تایید کردن پشت سر هم.
جمع شدن دور یک نفر بخاطر حرفهایش نیست؛ بخاطر آنجاست که حرفهایشان را تأیید میکند.
×××
در زمانهای که همه دنبال تاییدند، نقد جدی شنیدن شجاعت میخواهد و نقد خوب کردن نجابت!
www.Soroushane.ir