این روزها همه حمله میکنند... اما با اسم دفاع.
انگار اگر مشت اول را بزنی، میشوی مظلوم!
×××
آنزمان که روسیهی پوتینی، یکهو حمله کرد به اکراین و مردمکُشی کرد جمهوری اسلامی بجای محکومیت این اقدام، آن را حملهی پیشدستانه و دفاع مشروع و هوشمند نامید.
درست به مانند آنچه حماس در ۷ اکتبر علیه اسراییل انجام داد و رهپر گفت، بازوان مقاومت را برای این حمله میبوسد.
اسراییل هم ظاهراً بو برد که ج.ا از حملهی پیشدستانه و دفاع هوشمند خوشش میآید بخاطر همین به آسمان و خاک ایران هجوم برد.
اما اکنون که اسراییل روی سر ایران خراب شده، ج.ا میگوید این تجاوز است نه دفاع پیشگیرانه.
×××
درست مثل حملهی ایران به مواضع داعش در سوریه (۲۰۱۷)
ادعای ایران: پاسخ به حملهی تروریستی در تهران و دفاع پیشگیرانه.
واقعیت: حملهای خارج از مرزهای کشور به خاک یک دولت دیگر.
دوگانگی: وقتی ترکیه یا اسرائیل همین کار را علیه سوریه انجام دادند، از سوی ایران "تجاوز" خوانده شد.
یا حملهی شوروی به افغانستان (۱۹۷۹) و حملهی آمریکا به عراق (۲۰۰۳).
و نمونههای بسیار دیگر....
×××
اینکه در عالم سیاست تجاوز را دفاع تعبیر کنی و دفاع را تجاوز، تقریباً در اکثر کشورها به وفور دیده شده.
سیاستمداران همیشه بین ادعا، واقعیت و دوگانگی گرفتار میشوند. تعبیر و تعریف درستی برای این عبارات وجود ندارد فقط باید دید که آیا همسو با اهداف آنان هست یا نه.
حالا من خیلی به کارما اینا اعتقاد ندارم ولی بطرز عجیبی بد هر کس را بخواهی و هرکه را قضاوت کنی، روزگار همچین تو را در شرایط مشابه قرار میدهد تا به گهخوردن بیفتی.
×××
در فلسفه، مصادره به مطلوب نشانهی ضعف استدلال است؛ چون بجای آنکه عقلانیت در خدمت حقیقت باشد، حقیقت در خدمت خواسته قرار میگیرد.
در سیاست، مصادره به مطلوب بهوفور اتفاق میافتد؛ مثلاً:
"ما برای دفاع از آزادی به فلان کشور حمله کردیم."
(فرض گرفته شده که آزادی فقط با حمله محقق میشود، بدون بررسی واقعیات یا بدیلهای ممکن.)
یا:
"این جنبش مقاومت است، نه تروریسم!"
(در حالیکه باید تعریف روشن و بیطرفانهای از "مقاومت" و "تروریسم" ارائه شود.)
×××
در منطق ارسطویی، این نوع مغلطه از جمله "مغالطات غیرصوری" محسوب میشود؛ یعنی ایراد آن در شکل ظاهری نیست، بلکه در محتوای استدلال نهفته است. بهنوعی استدلالی است که در آن مفروضات، حقیقت نتیجه را از قبل مفروض میگیرند، بیآنکه برهان مستقلی ارائه شود.
×××
تعبیر بهنفع یا همان "مصادره به مطلوب" (به انگلیسی: Begging the Question یا Circular Reasoning) در فلسفه و منطق یکی از مغالطات رایج است. این مغلطه زمانی رخ میدهد که کسی در استدلال خود، نتیجهای را که باید اثبات کند، از پیش مفروض میگیرد یا اصطلاحاً "نتیجه را در مقدمه میگنجاند".
یک مثال مشهورتر:
چرا قرآن حقیقت است؟
چون کلام خداست.
از کجا معلوم کلام خداست؟
چون در قرآن گفته که کلام خداست.
در اینجا نتیجه (قرآن کلام خداست) همان چیزی است که باید اثبات شود، اما در عوض، بعنوان مقدمه پذیرفته شده و دور منطقی شکل گرفته.
×××
هرچه هست نتایج این تناقضگویی و تعبیر نابجا از دفاع پیشدستانه، چیزی نیست جز مغلطه؛ برای هرکشوری خوب کار کرده باشد بطرز عجیبی نتیجهی چنین رفتاری بخصوص برای جمهوری اسلامی و نیروهای مقاومتش نتیجهی عکس داده؛ آنگونه که فرماندهان واقعیاش به فرماندهان مقوایی(!) تبدیل شدهاند.
www.Soroushane.ir