هادی احمدی (سروش):

من عمیقاً باور دارم که سیاست جزو لاینفکی از کسب‌وکار و زندگی است. بارها این موضوع را علمی و غیرعلمی مطرح کرده‌ام. از روزی که در اینترنت فعالیت دارم به‌ندرت پیش‌آمده که به موضوعی ناروا واکنش نشان نداده باشم اگر چیزی از دستم دررفته، هیچ تعمدی در آن نبوده. هرچه بوده را به لفظ قلم آورده‌ام چه در خشم، چه در طنز و چه در هجو؛ چه بر سر مسئله‌‌ی عمد و چه بر سر مسئله‌ی سهو! چه برای مسائل ایرانی، چه برای مسائل انسانی!
×××
برخی سرزنشم کردند که ننویس! برو در خیابان. کف خیابان تعیین‌کننده است نه پشت میز و زیر کولر. اما کف خیابان به‌تنهایی کافی نیست و همچنان که نوشتن به‌تنهایی هم کافی نیست! همراهی این دو اثربخش است این را تاریخ بارها نشان داده. اگر کسی ننویسد، کسی هم به خیابان نمی‌رود. اگر کسی به خیابان نرود، کسی هم نمی‌نویسد! البته ترسی هم نیست اگر به خیابان بروم اما بعنوان کسی که داخل ایرانم و تمام اطلاعات هویتی‌ام روی پرده‌است جسورتر از بسیاری هستم که در اینجا یا پنهان شده‌اند یا هستند و جرئت حرف زدن ندارند.
×××
یک نویسنده و فعال مدنی ولو با فعالیت ویدئویی یا نوشتاری به‌اندازه‌ی یک فرد معترض در خیابان در مقام تهدید است؛ پس هیچ فرقی بین نویسنده‌ی معترض و معترض کف خیابان نیست! اگر بگیربگیر باشد برای هر دو هست اگر سر در گونی کردن و سر به نیست شدن باشد برای هر دو هست. فقط یکی با پاهایش می‌دود یکی با قلمش! حتی کارگردانی با فیلمش، خواننده‌ای با ترانه‌اش و کاریکاتوریستی با کاریکاتورش در ترس است.
این‌که پزشکی بگوید:"به من چه؟ کار من طبابت است پزشک بودن بهتر از گوشت جلوی گلوله بودن است؛" و اگر او بنشیند به طبابت و انگارنه‌انگار که بیمارش بر اثر گلوله زخم‌خورده نه بر اثر لوله! پس او پزشکی نیست که مسئولیت اجتماعی سرش بشود؛ بلکه فقط شغلش پزشکی است همین!
×××
پس یک پزشک، یک طراح، یک فیلسوف، یک مدیر، یک کارمند و یک هنرمند هریک باید به هر شکلی که بلدند آگاه باشند و معترض؛ ولو این‌که به کف خیابان نروند. درد این نیست که من نمی‌روم درد این است که بسیاری ساکت‌اند. درد این است که بسیاری لالمونی می‌گیرند از ترس باختن موقعیت. از ترس از دست دادن‌ها. آن‌چنان‌که نه می‌نویسند و نه در کف خیابان‌اند!
کسی که دغدغه‌ی اجتماعی دارد، باید در هر شرایط و هر رسته و مقام و مسندی اعتراضش را به شکلی نشان دهد. فارغ از قومیت، فرهنگ، ملیت و… حتی در حد توانش. حتی در حد بازنشر یک اتفاق یا یک هشتگ!
مهم نیست داخل کشوری یا خارج. مهم نیست قبلاً واکنشی نشان ندادی یا تازه متوجه شدی. مهم این است درد را بفهمی. این درد مشترک!
حقگو باش همین. به هر شیوه‌ای که بلدی نشانش بده. قضاوت با وجدان، قضاوت با تاریخ!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x