شهر پرهیزکاران!

هادی احمدی (سروش):

به ما می‌گفتند که در مواجهه با تهدیدات ناشناس آن‌هم در شرایطی که قابل دیدن نباشد (مه‌آلود و شب‌هنگام)، ابتدا چندین بار فریاد بلند ایست دهیم، بعد یک تیر هوایی شلیک کنیم تا دور شود اگر نشد در صورت احراز دقیق و نزدیک شدن تهدید، آن هم فقط در شرایطی که خطر در کمین جانتان است برای دفاع، از کمر به پایین شلیک کنیم.
البته حتی این قسمت آخر هم کشتاری اتفاق نمی‌افتاد چون از مجموع کل گلوله‌های خشاب، چندتای اول مشقی بود. یعنی نهایت خویشتنداری برای نکشتن!
من نمی‌دانم چطور برای اعتراض مردم آن هم در روز روشن! بدون تهدید روشن، بدون شلیک هوایی، بدون شلیک گلوله‌ی اخطار مشقی، بدون شلیک از کمر به پایین دهها نفر را در زاهدان از قلب و سر به گلوله بستند؟ البته خوب می‌دانم؛ چون زاهدان شهر، مظلومی است. شهری با تاریخ کهن ولی با کودکان بی‌شناسنامه‌. چه کشتاری از این آسان‌تر و قابل انکارتر!؟
×××
نمی‌دانم قتل #مهسا_امینی باعث شده #کشتار_زاهدان را از یاد ببریم و به آن خوب نپردازیم یا تازه شدن داغ‌های بی‌شمار؟ هرچه بود فاجعه بود شبیه تمام فجایع. یک قتل‌عام آنی بدست نیروهای بظاهر خودی و البته جانی!
وجوه مشترک این جنایت با آنچه برای مهسا و نیکا و ... اتفاق افتاد و شبیه بسیاری از جنایات دیگر بر کسی پوشیده نیست:
کشتن بدون دلیل، نسبت دادن علت کشتن به تجزیه‌طلبی و احزاب، دروغ، لاپوشانی، انکار و در نهایت گردن نگرفتن این جنایت پس از روشن شدن حقیقت!
×××
زاهدان عزیز، شهری خاص با مردمی خونگرم و دوست‌داشتنی‌ است با مساجد و معماری خاص. یک شکل مسحور کننده از تاریخ و فرهنگ. مردمی که وقتی در میانشان بودم احساسی بی‌نظیر داشتم. احساسی شبیه فرو رفتن در افسانه‌های زیبا.
زاهدان شهر پرهیزکاران، در نماز و پرهیزکاری به خون کشیده شد آن‌هم توسط مدعیان مسلمانی!
×××
زمین و زمان به حرف درآمد که جنایت کردید و منکر شدی. شبیه شلیک به هواپیمای اکراینی. هیچ‌گاه هم گردن نمی‌گیری. تو گردن کُلفتی، ما زبان دراز...
تو گردن نمی‌گیری اما این گردن توست که همیشه بو می‌دهد!
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x