سه زن!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سه زن!
بارد از انگشتش هنر، یک سالن از صدها اثر
آخر چگونه ممکن است از این و آن دارد خبر!؟
دیدم که انگشتان او، خوش می‌نوازد تار مو
آهنگ بی‌همتا زند، در گوشه‌های پرخطر  
آغوش زن زیباترین گهواره‌ی آرامش است
اهل هنر، اهل نظر، اهل دل است و مختصر
با این سه زن دنیا خوش است از مهر و لطف بیکران
هم دختر و هم همسر و هم مادری همچون گهر
روشنگر هر منزل است بی‌جلوه‌اش غم مشکل است
شب چشم اوست از چشم او، تابیده شد نور قمر
آوای خوش می‌بارد از، ابر بهاران و خزان
او چارفصل زندگی است از فصل‌های رهگذر
در ساحل دلدادگی همراه با آواز قو
درهم رود با موج غم، خم می‌شود تا آن کمر
شاد است اگر پنهان کند، غم را، هنرمندی اوست
او خود پریزادست و عشق، این نکته را از دل نبر
چون بید مجنون سرخوش است از عشق بی‌پایان خود
از بس که پر ریشه است اگر، هرگز نمی‌بُرّد تبر
زن، زندگی است و زندگی، هر گوشه‌اش از زن وجود
چون مبدأست و مقصدست از معبر صدها سفر
او بستر دلدادگی است از عشق بی‌تکرار دل
با او به دریا می‌رسی بی او که مردابی اگر
زن حرف دارد حرف خوش، از مخزن احساس خود
چون لاله‌ای دلسوز شد، هم داغ دارد بر جگر
بی‌زن جهان، تاریکی است از بودنش تنها کی است؟
هر لحظه با این لاله‌رخ، عمرت نمی‌گردد هدر
هر خانه و کاشانه‌ای از عطر زن باشد تهی
ویرانه‌است، ویران‌سرا، کاشانه‌است آخر مگر؟
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x