وقف عذاب!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

پشت خانه‌ی ما یک زمین وسیع بود که سالها کسی چیزی در آن نساخت. تمام زمین‌ها و خانه‌‌های کلنگی، آباد شدند جز آن زمین. تا چندسال خبری از کسی نبود. یکهو پلاکاردی در ابتدای آن نصب شد با این مضمون:”این ملک، شخصی است.”
این یعنی مالکش حالاحالاها قصد آباد کردن زمین را ندارد فقط از ترس تصرف زمین، چنین چیزی نوشته.
×××
چندماهی نگذشت که آن پلاکارد برداشته شد و تابلو بزرگی نصب شد با این عبارت: “این زمین متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی است.”
با این وصف باز خبری از ساخت و ساز نبود تا آن‌که تابلوی دیگر نصب شد که نوشته بود: “این زمین متعلق به شهرداری است!”
دیری نپائید که سازمان اوقاف تابلوی قبلی را برداشت و یکی دیگر را علم کرد و نوشت:”این زمین توسط آقای… وقف سازمان اوقاف شده.”
خلاصه دیدن تابلوهای متعدد نشان می‌داد که پشت تصرف این زمین دست‌های زیادی در حال چنگ انداختن به صورت همدیگرند؛ و بعد از نصب آخرین تابلو، تابلوی سبز دیگری در کنارش ظاهر شد که روی‌اش نوشته بود:”محل احداث مسجد!”
×××
ظاهرأ موفق شدند به زور یا فریب و یا با کسب رضایت و تمایل مالک، زمین را از چنگش بیرون بکشند و ظرف چهارسال تمام، اقدام به ساخت مسجدی بزرگ کردند که صدهاهزار میلگرد و کیسه‌ی گچ و سیمان و میلیون‌ها آجر بهمراه چند دستگاه جرثقيل و بونکر غول‌پیکر به آن سرازیر شد.
مسجد بزرگی ساخته شد. ولی جز چند پیرمرد کسی در آن نماز نمی‌خواند. گذری هم نبود تا کسی از سرویس بهداشتی‌اش برای دستشویی استفاده شود.
عملا یک بنای عظیم بلااستفاده بود که نه‌تنها خیری نداشت بلکه هم سروصدا و گرد و خاک مکرر هنگام ساخت مسجد و هم اذان‌گویی گاه و بی‌گاه پس از ساخت، حسابی همسایگان را عاصی کرده بود.
بسیاری ناگزیر از آن محل رفتند.
×××
دم صبح، فریاد آلله‌اکبرش خواب از چشم هر همسايه‌ای ربود. همسايه‌ای بود پر از وجود که به‌شدت بیمار و پری‌خواب شده بود بیش از همه شاکی بود و قصد رفتن نداشت. عاقبت یک روز‌ صبح به‌وقت پخش اذان صبح، رفت و تمام بلندگوهای مسجد را له و لورده کرد.
چندی نگذشت که بازداشت شد به جرم توهین به مقدسات.
پول بلندگوها را ازش گرفتند، یک شب بازداشت شد و یک تعهدنامه‌ی عدم تکرار هم از او گرفتند.
×××
یک روز توی کوچه دیدمش، که فریاد می‌زد و به ملای مسجد می‌گفت:”گل بگیرم در این مسجد رو. آخه اون احمقی که زمین مسکونی‌اش رو توی یه جای بسته و مسکونی وقف مسجد کرده، فکر کرده ثوابی بهش می‌رسه؟”
ملا گفت:”اگه نمازخون باشی شاید ثوابش به اون برسه. ولی چون نیستی تموم عذابش باید به شماها برسه!”
#مهسا_امینی #علی_جلیلی
www.Soroushane.ir

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x