هادی احمدی (سروش):

تقریباً کسی را در ایران سراغ نداریم که آیات الکرسی بلد نباشد؛ از گردنبندها و تابلوها و آموزه‌های مدرسه گرفته تا نقاشی‌ها و.... بخصوص این آیه‌ی"لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ..."در سوره‌ی بقره که یعنی: در دین هیچ اکراهی(اجباری) نیست.
ظاهر آیه می‌گوید، هرکس آزاد است دین را بپذیرد یا نه.
چندی بعد آیه‌ی "قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ…" در سوره‌ی توبه نشان داد: با کسانی که ایمان ندارند بجنگید تا جزیه بدهند.
×××
از آنجایی که شاعرانگی قرآن محل گونه برداشتی است نظیر مطالب فلسفی نیچه، مفسران سنتی و متعصبان دینی می‌گویند آیه‌ی اول-لا اکراه...- درباره‌ی ایمان قلبی‌ست و هیچکس نمی‌تواند دیگری را وادار کند قلباً ایمان بیاورد؛ ولی آیه‌ی دوم توبه درباره‌ی قبول دین نیست درباره‌ی جنگ/سیاست و اقتصاد است.
یعنی غیرمسلمان می‌تواند ایمان نیاورد، اما باید جزیه بدهد؛ یعنی حق حیات اجتماعی بشرط مالیات.
اما نقدِ رایجِ مخالفان اینست که: یک آیه، آزادی کامل می‌دهد و آیه‌ی دیگر می‌گوید با کسانی که دین را نمی‌پذیرند بجنگید.
بنابراین بین عدم‌اجبار و اجبار دینی/سیاسی تعارض وجود دارد.
×××
ظاهر آیات برداشت منتقدان را تصدیق می‌کند.
جزیه یا همان مالیات (یا پول صلح!) یا به تعبیر اسلامیون یک قرارداد همزیستی‌ست نه اجبار دینی.
واقعیت تاریخی نیز بهرحال گویاست که حکومت‌ها بدون مالیات و خراج قدرتی نداشتند و این در تمام تاریخ پیداست؛ اسلام هم از آن مستثنی نیست. اما عملاً یک قانون سیاسی به یک اجبار دینی و ابزار فشار اجتماعی تبدیل شده. آنچنان که اگر مالیات ندهی، باید بمیری! 🙂
مهمترین شواهد تاریخی نشان می‌دهد که بسیاری از مردم در ایران، شام و مصر اسلام آوردند چون نمی‌خواستند جزیه بدهند؛ اما بیچاره‌ها هم به زور اسلام آوردند و هم به‌زور جزیه دادند.
×××
قرآن دو لحن متفاوت دارد؛ آیات مکی‌اش از آزادی، دعوت و گفتگو حرف زده و در آیات مدنی، احکام دولت، جنگ و مالیات دینی.
به‌روشنی مشخص است که آیات اول مربوط به دوران اولیه است؛ زمانی که مسلمانان زور نداشتند. اما آیات دوم در دوران تشکیل حکومت و خلافت است. وقتی‌که قدرت سیاسی ایجاد شد و قوانین حکومتی آمد.
جزیه، نه پول صلح بود نه قرارداد همزیستی؛ بلکه ابزاری بود برای اینکه بگویی: یا می‌پردازی، یا کشته می‌شوی، یا مسلمان.
×××
هرچه هست ظاهر این دو گزاره تعارض فلسفی دارند. از دید منتقدان، آیه‌ی اول: آزادی در سطح فردی‌ست و آیه‌ی دوم یعنی فشار در سطح اجتماعی. و از دید مفسران مذهبی، ایمان آزاد است، اما سیاست چیز دیگری‌ست.
×××
حقیقتاً من نظر مفسران را قبول می‌کنم؛ چون برای توجیه تناقض این آیات دقیقاً و عملاً اعتراف می‌کنند که سیاست از دین باید جدا باشد!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x