نویسندگی مستقل یا آزادنویسی شاید پُرمخاطرهترین کار نباشد، اما او را به یکی از گوشتتلخترین افراد تبدیل میکند.
اینکه توی کون همه بروی خوشایند همگان نیست؛ ازاینرو نویسندهی آزادنویس در نزد عامه همواره بوی گُه میدهد! 🙂
×××
در مقابل برخی هم هستند که آزاد نیستند اما ادای آزاداندیشی و آزادنویسی درمیآورند... این نویسندگانِ مثلاً آزاد هم میتوانند "مادقحبه" باشند:
مثلاً الکی از فلان موضوع بنویسند تا آزادنویس دیده شوند درحالیکه قصد و غرضشان یا خودنماییست یا فروش کتابهایشان و یا افزایش یک محبوبیت تصنعی.
یا میتوانند بطرز محافظهکارانهای، آنقدر پُرایهام و پراستعاره و با کلیگویی و مبهمگویی بنگارند که برای پی بردن به مغز حرفهایشان باید یک دیکشنری همراه داشته باشی و چند مفسر و مترجم. ازاینرو رها کردن مطلبشان بهتر از فهمیدن عمق حرفهایشان است.
یا میتوانند از موضوعات پرطرفدار یا جنجالی بنویسند تا زودتر دیده شوند.
و یا میتوانند بجای نقد ریشه بروند سراغ برگ و شاخه!
×××
اما اینها مهم نیستند دستهای هستند که نقاب به چهرهی متن میزنند درحالیکه تمام عریانی موضوع برای مخاطب هویداست اینان هیچرقم توی کونم نمیروند. 🙂
حکایت فریب این نویسندگان شبیه آن زنی است که برای پوشاندن سرش از نامحرم، دامنش را تا بالای سر بالا میبرد غافل ازاینکه کُسش دیده میشود. 🙂
×××
نویسندهی آزاداندیش و آزادنویس، وابسته به مُد و موضوعات بازار نیست، بیپرده و جسور است، از مواجهه با تابوها نمیهراسد. نخست با خودش و سپس با مخاطبش صادق است، حتی اگر این نوشتههایش خوشایند دوستان یا خودش نباشد.
×××
این روزها کتابهایی را میخوانم که نویسندگانش خود را چنان آزادنویس معرفی میکنند و چنان از تهدیدها علیه خود حرف میزنند که من میمانم کدام دیوث در ازای این مطالب پرابهام و محافظهکارانه آنها را تهدید کرده؟
چه نوشتهاند مگر؟
هرچه کنکاش میکنم این نویسندگان نهتنها نقد جدی یا حرف عریان و ضدتابویی نزدهاند که حتی شهامت صداقت با خود را هم ندارند...
×××
نهنه حق با نویسندگان فریبنده است؛ تهدید میشوند از سوی همانهایی که کتابشان را نمیخرند نه آنهایی که کتابشان را خریدهاند!
www.Soroushane.ir
