خب برویم سراغ این شاعر و نویسنده که رفته باشگاه....
×××
من هرگز ورزش را دوست نداشتم. نمرهی تربیتبدنی دبیرستان، ۹ شدم!
دلایل زیادی داشت که اهل ورزش نبودم:
شاید چون هرگز لباس ورزشی نداشتم؛ لباس غیرورزشی هم بهزور گیرم میآمد، حتی گاهی کهنهی فامیل را میپوشیدم.
شاید در دورهی ابتدایی وقتی نتوانستم بارفیکس بروم آقای آوجیان با نوک تیز کفشهایش زد به زخم چرککردهی پایم-که بعلت بیپولی شش ماه دکتر نتوانستم بروم- و خون و چرک ازش زد بیرون.
شاید بخاطر اینکه معلم ورزش گفت، همه باید گرمکن بپوشند و من یکی زیر شلوارم پوشیده بودم و خجالت میکشیدم درش بیاورم چون از خشتک تا فرق ناموس جر خورده بود ولی مجبورم کرد با همان گرمکن پاره که کیرخایه و کونم ازش بیرون میزد بدوم :)- نمیدانم چرا شورت نداشتم گویا شورت هم کالای لاکچریی بود! :)-
خجالتزده و ناچار، یک دستم به خشتک پاره بود و میدویدم.
شاید هم دلیلش تست بوکس با دوستم مصطفی بود وقتی با دستش بوکس اولین ضربه را در صورتم خواباند فهمیدم ورزش یعنی آسیب!
شاید هم من آنقدر درحال دویدن بودم که نیازی به ورزش دیگری نبود!
×××
فقط یکبار بدنسازی رفتم بهمراه برادرانم؛ حدود دو هفته که آن نیز بعلت خستگی مفرط کاری ولش کردم.
اما خبر خوب این است یک شاعر عزلتنشین بنام "هادی احمدی" رفته باشگاه بدنسازی. با تمام شور و اشتیاق.
ظرف ۳۲ جلسهی یکساعته از ۶۸ کیلو اکنون رسیده به ۷۷ کیلو. عضلهی خالص.
این رشد خوب در فاصلهی اندک برای یک پیرمرد، برای یک ورزشزده و برای یک نابلد، عالی است 🙂 آنهم بدون مربی و بدون برنامه!
این نشان میدهد بدنم و ژنتیکش مستعد بوده و نمیدانستم. قطعاً اگر در همان جوانی میرفتم باشگاه الان "هادی چوپان"میشدم 🙂
اما کتاب خواندم و کتاب نوشتم. بجای بدنسازی سعی کردم ذهنسازی کنم...
بهرحال رویایی آغاز نمیشود مگر آنکه رویای دیگری را قربانی آن کنی!
×××
اما آیا باشگاه، باشگاه بدنسازی است؟
تقریباً واژهی بدنسازی نادرست است! من همزمان درباب هرچیز مرتبطی بسیار مطالعه میکنم.
باشگاه رفتن فقط تخریب مویرگها و بافتها و فیبرهای عضلانی یا آسیب میکروسکوپیست. تو نمیروی که بدن بسازی، میروی که خرابش کنی.
وقتی برگشتی منزل و نشستی به تغذیهی مناسب و استراحت، تازه بدنت را دوباره میسازی... و اگر بازهم بروی و با شدت بیشتری تخریبش کنی با شدت بیشتری رشد میکند بازهم بشرط تغذیه و استراحت. وگرنه آنچه تخریب کردهای بصورت خرابه باقی خواهد ماند.
×××
تغذیهی خوب و استراحت بدون تخریب یعنی چربی و چاقی؛ و باشگاه رفتن بدون تغذیه و استراحت یعنی ویرانی یا بیهودگی.
بله. گاهی باید خراب کرد تا ساخته شود بهتر از قبل اما با پشتیبانی از خرابی!
بااینحال بنظرم بهاشتباه اسم باشگاه را گذاشتهاند بدنسازی...
تمام این عضلهها در تو بوده و هست و برآمدنش فقط با نابودی آنچه هست ممکن میشود.
باید هرچه داری را خرابش کنی تا رشد کنی.
×××
باشگاه بدنسازی، یعنی تخریبِ هدفمند!
باید بنویسند "باشگاه بدنسازی" وگرنه کسی رغبتی به رفتن به "باشگاه بدنتخریبی" ندارد!
#شاعرباشگاهی
www.Soroushane.ir
