دوستان فرمودند چرا ابوعلیسینا را کفترباز (کُسباز جهان) نامیدم. 🙂
مشهورترین منبع زندگینامهی ابوعلی سینا کتابی است بنام سیرتالشیخالرئیس نوشتهی نزدیکترین دوست و شاگرد همیشههمراهش "ابوعبید جوزجانی" که حشر و نشر زیادی داشت با بوعلی.
او مینویسد: ابنسینا پس از روزهای طولانی تدریس و کار علمی، شبها به خوشباشی، شرابنوشی، موسیقی و رابطه با زنان علاقهی بسیاری داشت.
×××
ابنسینا شخصیتی بسیار پرانرژی، آزاداندیش، لذتجو و در عین حال نابغه بود؛ حتی بعضی پژوهشگران او را "Epicurean Islamic Scholar" یا اپیکور اسلام یا لذتگرای جهان اسلام توصیف کردهاند.
این فیلسوف دوستداشتنی از داشتن رابطه با زنان ابایی نداشت... خودش میگفت-البته نه مستقیم-: اگر شهوت را سرکوب کنم، بیمار میشوم.
در واقع نگاهش علمی بود ازاینکه رابطهی جنسی را یک نیاز طبیعی میدانست، نه چیزی شرمآور. و چیزی است برای خلق شاهکار یا چیزی است برای فرار از بنبست ذهنی که جلوی خلق شاهکار را میگیرد.
×××
او ازدواج کرد، اما فقط یکبار که آن نیز ازدواج موفقی نبود؛ خودش گفته: همسرش بدخلق بود و زندگی مشترک، آرامش فکری او را بههم میزد. بنظرم منظورش این بود همسرش نیاز جنسیاش را بخوبی پوشش نمیداد!
شاید روابط متعددش بدلیل: اشراف کامل بر مزاج گرم و گرمیجات، شهوت قوی، روحیهی لذتگرایانه، فرار از فشارهای سیاسی (چون بارها زندانی شد)، و درنهایت تنهایی علمی (کسی در سطح نبوغ او نبود) بود.
×××
جوزجانی صریحاً -نه بقصد تخریب استاد- میگوید:
اگر شبها به بزم و لهو نمیپرداخت، از شدت فکر و کار، مغزش از هم میپاشید.
یعنی کامگیری و لذتجویی برایش نوعی تخلیهی چاه روانی بوده.
اما آیا این موضوع به شخصیت علمی او لطمه زد؟
بههیچ وجه. چراکه شاید با همین سبک زندگی بود که: ۴۵۰ کتاب نوشت؛ قانون را که ۷ قرن کتاب مرجع پزشکی جهان بود، تألیف کرد. شفا را بعنوان یکی از بزرگترین آثار فلسفی جهان نوشت. این شاید همان تخلیهی چاه نیاز و فوران هورمونیست که منجر شد او شاهکارهای علمی خلق کند که پیشتر گفته بودم.
×××
ولی نکتهی جالب نامگذاری دو کتاب مشهور او "قانون" و "شفا" است که بنظرم بسیار هوشمندانه انتخاب کرده: منطقاً کتاب پزشکیاش باید نامش شفا باشد و کتاب فلسفهاش، قانون؛ ولی او فلسفه را شفای ذهن میدانست و شفای بدن را قانون!
بعبارتی نظرش این بود که رعایت یک سری قوانین پزشکی، بدنت را سالم نگه میدارد ولی آن چیزی که در نهایت شفابخش است فلسفهست!
×××
میشود گفت اگر اپیکور برای ابنسینا ستون لذت بود ارسطو برای او ستون فلسفه.
هرچه هست آن بزرگوار خود متخصص گرمی خوردن بود 🙂 ولی علیرغم تعدد روابط جنسی نه به درد پروستات یا سوزاک که به درد قولنج (انسداد یا سرطان روده) گرفتار شد و از دنیا رفت. 🙂
www.Soroushane.ir
