لو سالومه، آن دختر روسی جذاب و زیبا و باهوش که هوش از سر فردریش نیچه برده بود کاری کرد که نیچه به گریستن -به معنای امروزی به گُه خوردن- بیفتد. 🙂
×××
سالومه چون خودش علاقمند به روشنفکری و ذوق ادبی بود، با مردان زیادی در این حوزهها میپرید و با آنان حشر و نشر داشت.
ولیکن بطرز عجیبی دست رد زد به سینهی ابراز علاقهی نیچه به خودش.
دلیلش واضح بود؛ نیچهی آنزمان نیچهی این زمان نبود که! از طرفی سالومه با پل ری -دوست نیچه- ریخته بود روی هم. علاوه بر این، پل جوانتر و خوشچهرهتر بود و آن سیبیل لبپوش نیچه را هم نداشت که لبگیری را سخت میکرد. 🙂 و بدتر اینکه هر سه کنار هم بودند.
تصویر مشهوری از سالومه و نیچه و پل ری هست که سالومه شلاق بدست دارد سلطهگری میکند بر این دو مرد جوان.
×××
نقل است این سه نفر در یک جا زندگی میکردند و درگیر یک مثلث عشقی بودند؛ تا اینکه روزی پل ری بهمراه سالومه فرار کرد و نیچه از این خیانت چنان آشفته شد که سالهای آخر عمرش را با جنون رقتباری گذراند. البته لو سالومه با پل ری نیز نماند و او را هم رها کرد تا با کس دیگری زندگی کند.
در کل سالومه آنقدر خوششانس یا جذاب بود که دل هر فیلسوف و استادی را به خود جلب میکرد؛ چون بعد از پل ری، شرقشناس آلمانی فریدریش آندرئاس رفت سراغش.
×××
پیشتر گفتم سرکوب جنسی بدلیل نقص یا هرچیزی، میتواند جنایتکارانی را در تاریخ خلق کند؛ هیتلر و آقامحمدخان را مثال زدم.
در ادامه، همین سرکوب جنسی در پارهای از آدمها نیز منجر به خلق هنر میشود.
شاید اگر سالومه رکب (کیر) نمیزد به نیچه، او هرگز فیلسوف نمیشد و اثر فاخرش "چنین گفت زرتشت" -که مهمترین اثر فلسفی اوست و بخشهایی از آن با اشتیاق و شور عاطفی که احتمالاً تحت تأثیر تجربهی شخصی و رابطهاش با سالومه نگاشته شده- را نمینوشت و یک استاد دانشگاه شبیه میلیونها استاد معمولی میماند و میرفت.
هرچه هست چه آنانی که عقدهگشایی کردند و جنایت کردند و چه اینانی که در خود فرورفتند و اثری خلق کردند، هر دو نامدار شدند. اینکه جهان از این دو چگونه یاد میکند، فقط یادآوری است!
×××
نیچه، یکروز دید درشکهچی با شلاق به اسب میزند تا حرکت کند دواندوان جلو رفت، شلاق را از او ستاند و سر اسب را در آغوش گرفت و سیر گریست.
این گریه و این فروپاشی روانی نیچه گویی همیشه ارتباط مستقیمی دارد با اسب و شلاق؛ که یادآور همان عکس شلاقبدستی سالومه است!
×××
طفلک نیچه تا آخر عمر خودش را اسب بیزبانی میدید و هر شلاقبدستی را سالومه!
www.Soroushane.ir
