هادی احمدی (سروش):

"بعضیا یجوری میگن: کتاب نخونین چون مشتی تراوشات ذهنی نویسنده‌اس؛ که انگار انتظار دارن نویسنده باید ترشحات بدنیش رو هم بپاشه توی صورتشون!" 🙂
×××
هرچند وقت یکبار، لینک نظرات چند ضدکتاب را برایم می‌فرستند تا نظر بدهم و من هم می‌نشینم به حسرت خوردن و نوشتن یک مطلب.
مثلاً یکی از مشاهیر همین لینکدین گفته بود:"وقتی بهم کتاب هدیه میدن پرتش میکنم توی سطل‌آشغالی"؛ هوادارنش هم کلی هوراکشان او را صادق، فهیم و ساختارشکن(!) خواندند.
یا یکی دیگر نوشته:"من اصلاً کتاب نمیخونم چون کتاب چیزی جز تراوشات ذهنی نویسنده نیس." این نیز کلی به‌به و چهچه برای خودش جمع کرد.
هر دوی این عزیزان خیلی هم پرمخاطبند، ولی دقیقاً دارند بی‌سوادی خود را
با ژست روشنفکری و برندینگ توخالی بسته‌بندی شده فرو می‌کنند توی کون خلق‌الله.
×××
هرچه هست کسی که می‌گوید کتاب تراوشات ذهن نویسنده است، شاید فراموش کرده همه‌چیز تراوشات ذهنی است؛ حتی خودش. حتی این جمله‌ی خودش هم چیزی جز تراوشات ذهنش نیست.
مگر غیر از این است که فلسفه و علم و اختراع چرخ و... همگی از ذهن شروع شده؟
×××
بله! کتاب تراوش ذهن نویسنده است؛ اما ذهنی که سال‌ها فکر کرده، تحقیق کرده، رنج کشیده، تجربه کرده و ذهن را به نوشته تبدیل کرده.
کتاب چون دشمن جهل است جهل همیشه در لباس‌های شیک و توجیه‌پذیر ظاهر می‌شود.
کسی که می‌گوید کتاب نخوانید معمولاً خودش نه می‌خواند نه می‌خواهد دیگران بخوانند؛ چون می‌ترسد عقب بماند.
×××
از چند منظر برای دوستانم -محض یادآوری- لزوم خوانش کتاب را باز می‌کنم که خود بهتر از من می‌دانند:
از نظر شناختی، کتاب انتقال فشرده‌ی تجربه‌ی انسانی است...
خلاصه‌ی سالها فکر کردن، زیاده‌روی کردن، شکست خوردن، تحقیق کردن و زندگی کردن است و تو با خواندن یک کتاب در سه روز، گاهی ۳۰ سال تجربه‌ی یک آدم را می‌بلعی.
از نظر فلسفی، کتاب یعنی ذهن یک انسان که تبدیل شده به شیء؛ یعنی فکر، جامد شده. زمان، متوقف شده. و این گفتگویی است که مرگ نویسنده هم نمی‌تواند قطعش کند؛ درحالیکه خیلی‌ها می‌میرند اما ذهنشان همچنان داخل کتاب زنده‌ست.
×××
از نظر اجتماعی، کتاب راه انتقال تمدن است؛ هر جامعه‌ای که کتاب می‌خواند با چراغی روشن بدست حرکت می‌کند.
و از نظر روانشناختی، کتاب آینه‌ی ذهن است؛ گاهی توی متن خودت را پیدا می‌کنی یا گاهی چیزی را در تو بیدار می‌کند که اصلاً خبر نداشتی.
گاهی نیز با یک جمله مسیرت عوض میشود و گاهی....
کتابخوانی مخصوص ثروت ذهنی است نه ثروت مالی!
×××
حالا فکر نکنید من كتابخوانم پس باادب و باشعور و روشنفکرم...
اتفاقاً "دیدین دیگه! هرچی بیشتر میخونم بیشتر بی‌ادب میشم!" 🙂
اساساً قرار نیست با خوانش کتاب روشنفکر شوید یا باشعور؛ ولی همینکه بفهمی چقدر نفهمی، کافیست!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x