هادی احمدی (سروش):

از بچگی تاکنون بارها شنیده‌ام: برادری خواهرش را حامله کرده، پسری با مادرش می‌خوابید، پدری به دخترش نزدیک می‌شد، خواهری با خواهر دیگرش.
اینها همیشه عین تیر (با کاف!) می‌خورند وسط ذهن انسان؛ دل آدم بطرز عجیبی به درد می‌آید نه چون نادرند، بلکه چون زیر پوست زندگی همیشه حضور دارند.
بااینحال خیلی‌ها بااینکه بسیار بیزارند ازاینجور جریانات، اما حداقل یکبار در خیال یا حتی در خواب با محارم سکس کرده‌اند و یا حداقل‌تر نگاه جنسی داشته‌اند!
×××
می‌گویند نخستین قانون تمدن، ممنوعیت رابطه با محارم بود؛ قانونی که میان زیست و جامعه فاصله انداخت.
فروید در کتاب توتم و تابو می‌گوید: تمدن از همان لحظه‌ای شروع شد که انسانِ اولیه فهمید باید رابطه با محارم را ممنوع کند.
لوی‌استروس بعدتر گفت: جامعه از آنجا بنا می‌شود که ما شریک‌های جنسی‌مان را با دیگران تبادل می‌کنیم، نه با خانواده‌ی خودمان.
×××
خبر تجاوز مقام دولتی به دو دخترش دردناک و تکان‌دهنده است.
هرازگاهی گوشه‌ای از جهان این قانون فرومی‌ریزد و دوباره یادآوری می‌شود که میل جنسی، زیستی است؛ اما ممنوعیت‌های متمدنانه، قراردادهای اجتماعی.
و تعریفی که از تمدن شده دقیقاً در شکاف میان این دو ساخته می‌شود: فاصله‌ی میان باید و نباید.
تمدن، افسار زدن به میل نیست تبدیل میل به رفتار اجتماعی‌شده‌ست.
بااین‌حال، همین قانون اولیه بارها نقض شده و می‌شود. چون میل به امیال زیستی پرزورتر از قراردادهای اجتماعی‌ست.
طبق گفته‌ی این بزرگان، وقتی مرز جنسی در خانواده شکسته شود، دو چیز فرو می‌ریزد:
اول، نقش‌های خانوادگی دیگر قابل اعتماد نیستند و دوم، شبکه‌ی تبادل اجتماعی-جنسی از کار می‌افتد؛ همان شبکه‌ای که جامعه بر آن ایستاده.
و فروپاشی خانواده یعنی فروپاشی تمدن.
×××
همیشه این اتفاق زوری نیست؛ حتی اگر دو نفر از یک خانواده:
اجبار صفر،
خشونت صفر،
رضایت ۱۰۰٪،
بالغ و مستقل،
و در آخر خطر ژنتیکی صفر داشته باشند (مثلاً رابطه‌ی لذت‌محور، یا رابطه‌ی جنسی دو خواهر) بازهم ذهن انسان این تابو را نمی‌پذیرد. چون این معماریِ تمدن است.
و براستی شاید تنهاترین چیزی که ما را از حیوان جدا می‌کند نشکستن همین تابو است.
×××
نکشتن انسان هم جزو قوانین اولیه‌ی بشری بود برای خلق تمدن.
قتل، یک انسان را می‌کُشد، اما زنا با محارم خودِ انسانیت را.
×××
اما پرسشی هست:
پس ازدواج‌ها و روابط جنسی فراعنه با محارم و بسیاری دیگر در تاریخ که متمدن‌ هم بودند چه بود؟
آنان اتفاقاً این روابط را برقرار می‌کردند که خانواده‌ی پرقدرت‌تری داشته باشند و این با نظریات روانکاوی و فلسفه‌ی تمدن مدرن در تعارض است!
بعبارتی اگر در جوامع معمولی و مدرن، شکستن تابوی سکس با محارم یعنی فروپاشی خانواده و تمدن، پس چطور در جوامع سلطنتی و تاریخی، شکستن همین تابو یعنی تقویت خانواده و قدرت تمدن؟
×××
پاسخش شاید اینست:
تابوها همیشه شکننده‌اند؛ و میل، زیست، قدرت یا مشروعیت می‌تواند جایگزین‌شان شود؛ چه متمدن باشی چه بی‌تمدن!
برعکس فروید و دیگران، بنظر من تمدن بر پایه‌ی این قوانین شکل نگرفته؛
تمدن و قوانین اجتماعی فقط پوسته‌ای برای مهار یا توجیه امیال است، نه منشأ شکل‌گیری آنها. ما در هر زمان و هر جامعه‌ای برده‌ی امیالیم. نه فقط میل جنسی.
فقط یا سرکوبش می‌کنیم یا توجیه می‌کنیم و یا انجامش می‌دهیم!
×××
ما همگی حیوانیم زیر پرچم قراردادهای اجتماعی بنام تمدن.
آنکس که این تابو را شکست فقط عیانش کرده و آن‌کس که نشکست، پنهانش.
هرچه هست فهم تابو، هرگز به معنای مجاز بودن آن نیست!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x