تاکنون ما به کُس میرفتیم و از کُس بیرون میآمدیم.
درست شبیه شعر: "ما ز بالاییم و بالا میرویم" بود. 🙂
ولی کاشت اسپرم از طریق IUI یا IVF در تخمدان زن، نشان داد نه میل، نه حالت و نه آلت مرد دیگر اهمیت و الزام نیست. کافیست اسپرمش استخراج و در رحم زن کاریده شود؛ پس حتی رابطهی جنسی برای تولیدمثل هم نیاز نیست.
مقولهی سزارین هم کاری کرد که نیازی به برون آمدن از کُس نباشد.
بعبارتی ارتباط انسان از آلات جنسی مردانه و زنانه قطع شده و این تف کردن به صورت برخی ایدههای فروید است.
او میگفت، سکس و تولیدمثل از هم جداشدنی نیستند و ساختار روانی ما بر اساس همین پیوند شکل گرفته. میگفت: ما سکسزادگانتمدن و خانوادهمان بر مهار سکس با محارم شکل گرفته.
×××
ولی بدنِ انسان بعنوان زیستسیاستِ اصلی تمدن از مسیرهای طبیعی جدا شده و دارد به فرآوردهی تکنولوژی بدل میشود.
یعنی تولیدمثل دیگر یک رابطه نیست، یک فرایند است.
دیگر مادگی و نرینگی تنها راه رسیدن به خلق زندگی تازه نیستند؛ بلکه ماشین، آزمایشگاه و تکنیک، شریک تازهی تولید انسان شدهاند.
این یعنی:
میتوان خانواده ساخت؛ میتوان تمدنی نو داشت چه این کاشت در بدن محارم باشد چه در بدن بیگانه و چه در بدن آهن!
×××
امروز میل جنسی از تولیدمثل طلاق قطعی گرفته؛ بدنی که نه از میان کانال طبیعی میآید و نه از طریق کنش جنسی شکل میگیرد.
دراینحال پدر بودن دیگر شرط لازم نیست و مادر شدن نیز دیگر به زایش طبیعی گره نخورده...
از طبیعی به سزارین و از سزارین به رحم مصنوعی یا آزمایشگاهی.
×××
انسان دارد از پیشاتصالات بدن طبیعی جدا میشود. یک گسست زیستی درحال وقوع است: تولیدمثل بدون عشق، بدون رابطه، بدون تماس، بدون کیر، بدون کُس، بدون لذت، بدون درد، بدون بدن، بدون ورود و بدون خروج.
انسانی که بدون تماس بدنها متولد میشود، تمدنهایی که بر سرکوب بدن ساخته شده فرو میریزد. آنگاه چقدر مریم مقدس واقعی(!) خواهیم داشت؟
×××
کودکان آینده حتی قبل از لحظهی تولید اسپرم، مستقل بار میآیند و به بدن کسی بدهکار نیستند!
و ما بعنوان سکسزادگان، شاهد نابودی آخرین توجیهات زیستیِ وجود خود هستیم...
www.Soroushane.ir
