مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
به وبسایت سروشانه خوش آمدید…

من، هادی احمدی با تخلص شعری سروش، هرچه در توان دارم را در اینجا منتشر کردم و می‌کنم.

شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید…

27 اردیبهشت 1402

دلال‌پروری!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه من‌‌که نمی‌فهمیدم این چیزها را.آقاجواد را می‌گویم همان نانوای تافتونی که هر روز کله‌ی سحر یک تشت بزرگ خمیر درست […]
16 اردیبهشت 1402

خودآموزی!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه کمترین آموزش را به اطرافیان و همکارانم می‌دهم؛ و خیلی مستقیم می‌فرستمشان توی دل بلا تا از بیم بلا از […]
1 اردیبهشت 1402

خوش‌قدم!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه هر روز صبح، مجبور بودم بروم سر دست خواهرم.سر دست، یعنی لحظه‌ای که او شروع می‌کرد به بافتن فرش یا […]
29 فروردین 1402

مشت و پشت!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه کلاً در زندگی‌ام دوبار دست به یقه شدم؛ هر دو در نوجوانی بود.اولی، زمانی بود که خاله‌ام تازه فوت کرده […]
23 فروردین 1402

پلاک روی گوش!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه سرپرست شدم بعد از حدود پنج سال؛ به حقوقم ۴۵ هزارتومان افزوده شد!چی ازاین بهتر؟هیچی.فقط این عنوان کذایی را از […]
21 فروردین 1402

چرب‌لسانی!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه پارسال به یکی از بانک‌ها‌ دعوت شده بودیم بابت جلسه‌ی پرزنت.معاونت فناوری بر رأس هرم میز، با خرواری تنقلات پذیرایی […]
19 فروردین 1402

شکل سختی!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه همه‌ی انسان‌های رنج دیده، فکر می‌کنند گذشته‌ی دردناکشان، آن‌چنان سخت بوده که کسی شبیه آنان، آن را تجربه نکرده؛ حتی […]
19 فروردین 1402

خاکستر!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه شاید ندانید که یکی از رسوم چهارشنبه‌سوری و یا شب عید، شال‌گردش است بخصوص در غرب کشور که هنوز هست […]
19 فروردین 1402

درد لذت!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه تخت‌های سربازخانه، سه‌طبقه بود و من که یک تمیز وسواسی‌ام، عدل، طبقه‌ی سوم را برای خوابیدن انتخاب کردم. چون آنکادر […]
16 فروردین 1402

گنج دور از پنجه!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه با برادرم رفتیم تا هم در طبیعت بهاری گشتی بزنیم و هم گیلاخه و قازیاقه [تره‌های کوهی] بچینیم، تا با […]
11 فروردین 1402

کرمانشاه!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه برای یک استعلام کاری باید می‌رفتم جنوب.در راه بازگشت ترجیح دادم صاف برنگردم منزل و بجای پرواز به تهران از […]
9 فروردین 1402

شب عید!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه اواخر پاییز بود و منِ بیکار باید پولی بدست می‌آوردم برای شب عید.×××خوش‌‌خوشان رفتم به یک مرکز آمارگیری، مملو از […]
6 فروردین 1402

خط‌کشی!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه شاید آدم ساختارشکن و هنجارشکنی باشم شاید هم نه. معلوم نیست ولی از کودکی مقید به هیچ خطی نبودم آن‌چنان […]
6 فروردین 1402

معده‌بند!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه بار نخستی بود که چیزی به اسم پیتزا می‌شنیدیم؛اولین فست‌فودی با یک تنور حفر شده در دیوار، برای پختن پیتزا […]
26 اسفند 1401

صوت سوزان!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه وقتی سوزان روشن، با لوندی می‌خواند: “پر دلشوره شدم پر تشویش، همه‌ی تنم آتیش، انگار عاشق شدم عاشق…”تمام بدنمان گر […]
25 اسفند 1401

بدون پذیرایی!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه کرایه‌ی اتوبوس تهران-سقز، ۲۵ تومان شده بود؛ و من کلاً ۲۰ تومان پول داشتم. متعجب شدم چون قبلاً با آن […]
23 اسفند 1401

گوج!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه توی کوردی به آدم حراف یا پرحرف می‌گویند، گوج؛ با تلفظ یک O بزرگ. هرقدر این O را غلیظ‌ و […]
21 اسفند 1401

کاربردی!

مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه اولین باری که رفتم کرج، صاف هبوط کردم به زیرزمین ساختمانی که یک شرکت کامپیوتری در آن فعالیت می‌کرد. دختر […]
14 اسفند 1401

میکاسا!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه هیچ‌وقت نشمردم که یک توپ میکاسا چندتا خال سیاه یا سفید دارد؟ ولی مدام می‌گفتیم میکاسای چهل‌تیکه!اساسا شمردن خال‌های یک […]
5 اسفند 1401

ختم!

مدت زمان مطالعه: < 1 دقیقه پدر هم‌کلاسی‌ام فوت کرد. بار نخستی بود که چیزی به اسم مجلس ختم می‌شنیدم.آن روز، باران که نه، دقيقا مثانه‌ی […]
error: لینک های همرسانی مطلب پایین هر صفحه هست لطفا به اشتراک بگذارید