هادی احمدی (سروش):

بومیان ایرانِ باستان، خواسته یا ناخواسته، از آغاز نوعی شاه‌محوری در ساختار باور و جامعه داشتند. در آغاز، فرمانروایان را نمایندگان یا برگزیدگان خدایان می‌دانستند (چنانکه در تمدن ایلام چنین بود). بعدها پرستش خدایان طبیعت و ایزدان چندگانه گسترش یافت (مانند میترا، آناهیتا و اهورامزدا). سپس، شاهان خود را برخوردار از فرّه ایزدی دانستند که فرمانروایی آنان جنبه‌ای الهی دارد (دوره‌های مادی و بویژه هخامنشی). در برخی دوره‌ها، این پیوند میان قدرت و الوهیت چنان تنگ شد که شاهان تقریباً جای خدایان را گرفتند یا هم‌زمان پرستیده می‌شدند (نظیر فراعنه‌ی مصر یا صفویانِ شیعه‌مذهب که خود را سایه‌ی خدا بر زمین می‌دانستند). سرانجام در دوران جدید، با نفوذ اندیشه‌های غربی و مدرن، مرز میان شاه و خدا جدا شد و سلطنت به نهادی دنیوی و سیاسی بدل گردید (دوره‌ی قاجار و پهلوی).
×××
دین که آمد پیامبران نیز یا خود را فرزند خدا خواندند یا برگزیده‌ی خدا!
برخی پیامبران به حکومت رسیدند و برخی پشتوانه‌ی حکومت شدند.
×××
ما ایرانیان تقریباً همه را از سر گذارنده‌ایم. اما هم در دوره‌ی صفوی و جمهوری اسلامی ما شکل جدیدی از شاه‌پرستی داریم که فقط تاجش، عمامه شده.
اسماعیل صفوی می‌خواست یک شاه-قدیس باشد. او خوب می‌دانست که مذهب اکثر مردم کنونی، سنی است و همسایه‌ی تا دندان مسلح یعنی عثمانی نیز سنی است ولی در سنی‌گری: شاه فقط یک سلطان سیاسی است نه یک قدیس. از طرفی نمی‌توانست آیین ایرانیان باستان را بازگردانی کند چراکه در زرتشتی‌گری فرّه ایزدی دیگر قدرت فعال مشروعیت‌بخشی به شاه را نداشت.
اما در تشیع؟
"بله خودشه!"
شاه می‌توانست خود را ذریه‌ی معنوی اهل‌بیت معرفی کند؛ نائب امام غایب باشد. شهریاری مقدس شود و شاه‌پرستی را دوباره زنده کند.
×××
تقریباً خلق شاه‌پرستی شاید بهترین بهانه بود برای ترویج شیعه‌گری در دوران صفوی. در ظاهر ادعا می‌شد که هدف از اینکار: مقابله با عثمانی‌هاست، اما واقعیت این بود که عراق آن زمان جمعیت عظیمی شیعه داشت و حتی زیر پرچم سنی عثمانیان، شیعه‌گری کنار گذاشته نشده بود. بنابراین وجه تمایز ایران با عثمانیان دلیل تغییر مذهب نبود؛ بلکه تشیع بهترین ابزار برای مشروعیت‌سازی حکومت صفوی و تثبیت سلطنت بود. شاه می‌توانست خود را ذریه‌ی اهل‌بیت و نائب امام غایب معرفی کند، و این باعث می‌شد که قدرت سلطنتی رنگ مقدس پیدا کند و شاه‌پرستی دوباره احیا شود. چراکه در تشیع این چیزها قابل جاانداختن است. چون این مذهب، هم پر از جاانداخته‌هاست و هم جا برای هر جاانداختنی دارد!
×××
تشیع توسط صفوی انتخاب شد چون:
صفویان ذاتاً صوفی‌گری را با آن آمیختند.
چون سنی، شاهش را محترم می‌دانست اما مقدس نه!
چون پایگاه پرتعدادی از روحانیون و شیعیان عراق عجم(ایران) و عراق عرب (عراق کنونی) وجود داشت که تاثیرگذار بودند.
چون تشیع بهترین ابزار برای شاه‌پرستی بود.
و چون تشیع براحتی قابل تعمیم و توسعه بود. هر زمانی بخواهند هر برداشتی می‌توانند در هر شرایطی می‌توانند در آن فرو کنند!
×××
همین شد که صوفیان متشیع! هم خدا شدند هم شاه؛
و اینچنین شد که شاه مقدس، بر تخت نشست.
شاهی که کلامش کلام امام است و یا حتی خدا از زبانش سخن می‌گوید.
بعد از آن، جمهوری اسلامی نیز دو امام یا نايب امام ساخت که در ادامه‌ی نایبان شاهان مقدس صفوی است اما نه دنباله‌ی آن...
×××
این دهخدا شاهخدایان زیادی بچشم دیده!
شاهان مقدس، خدایان پرستیدنی...
آنقدر مقدس که وقتی جوانی عکس شاهخدا را آتش زد، کشته شد!
#امیدسرلک
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x