جوان اندیشمندی مرا زیر منگنه گذاشت که چرا در مطلب "بدن اجتماعی" یک مثال پورناستاری زدی؛ از زاویهای دیگر بازش کن هادیخان بیتربیت!
بانچاو؛ اطاعت امر 🙂
×××
در مطلب قبلی گفتم که بدن ما اجتماعی است وگرنه ذهنمان همچنان انزواطلب و فردی است.
بیراه نیست که بگوییم ذهنمان از طریق بدنمان رشد کرده؛ درنتیجه ذهن همچنان برای رشد بیشتر گویی درگیر تعامل بیشتر با بدنهای دیگر است!
بعبارتی پیشقراول هر تعاملی و هر تغییری در انسان خردمند، بدنش است نه ذهنش.
×××
برای اینکه بفهمیم بدنمان اجتماعی است یا ذهنمان؟ به این بیندیشیم که گونههای مختلف انسانهای اولیه پیش ازاینکه اندیشمند باشند اجتماعی بودند درست شبیه هر حیوان دیگری و حتی پس از آن.
بدن، همیشه پیام میفرستد و پیام میگیرد؛ وضعیت سلامت، سن، قدرت، قابلیت تولیدمثل، موقعیت اجتماعی، احساسات.
هر موجود زندهای که نیاز به تعامل، تولیدمثل یا بقا و حتی رقابت(!) در گروه دارد، بدنش سیگنالدهنده یا گیرنده است.
مبحث تکامل داروینی و انتخاب طبیعی در زیبایی پر طاووس یا آواز پرندگان گویای همین است که بدنهایشان پیام به دیگران میدهند.
×××
زنان و مردان مدرن امروزی، با چربیبرداری و چربیگذاری و یا تزریق فیلر به بدنشان دنبال زیبایی بدنی هستند برخی نیز با ورزش و باشگاه رفتن.
اینجا پرسشی مطرح است که: تلاش برای قدرت و زیبایی بدن چه نسبتی با ارزشهای ذهن انزواطلب ما دارد؟ آیا خودنمایشی است یا خودشکوفایی؟ آیا این کارها برای مردم است یا برای خودت؟ آیا این کار ذهنی است یا بدنی؟
برای پاسخ به این زیباسازی بدنی، باید بیفتیم توی نیاز بدن به اجتماعی بودن. که حاوی تایید، احترام، رقابت و همافزایی هورمونی است.
از چربی و فیلر کُس و کون فاصله میگیرم تا ورزشی بودن را پیش بکشم...
×××
فارغ از مزایای باشگاه رفتن و ورزش کردن برای سلامتی، شاید بخش مهمش برای نسل بخصوص جوان که سرشار از نیاز به دیده شدن و تاییدشدن هستند درگیر شدن به همان دغدغهی بدن اجتماعی باشند؛ نوعی حس رقابت.
پس وقتی صحبت از زیبایی و قدرت بدن میکنیم، یعنی بدن ما همواره در آینهی دیگری معنا پیدا میکند.
بدن، بعنوان یک موجود اجتماعی، بدون بازخورد دیگران ناقص است؛ نه به این نیت که ما بردهی نگاه دیگران باشیم، بلکه چون تجربهی بدنی بر خواست هورمونی و لذت و معنا و در تعامل و بازتاب اجتماعی ساخته میشود پس بدنهایمان خود را بسوی چشم بدنهای دیگر پیش میبرند.
×××
باشگاه رفتن، ورزش کردن و حتی تغییرات ظاهری، اتفاق ذهنی نیست و اتفاق شخصی نیز نیست بلکه واکنشی عمومی و بدنی است؛ چیزی شبیه انتخاب طبیعی موجودات!
من فکر میکنم ما آدمها دیگر پی بردیم که خب با جهش ژنیتکی آدم شدیم ولی حالا چطور؟ چطور بهتر و تکاملیافتهتر در میان گونهی انسانی دیده شویم؟
با انبوه موی روی بدن چه کنیم؟ با نواقص یا نازیباییهای جسمی چه کنیم؟
بنظرم تغییرات ظاهری بخش دوم تکامل ماست نه بشکل انتخاب طبیعی که یک اجبار طبیعی است.
×××
یعنی وقتی جوانی باشگاه میرود، نه صرفاً برای آرامش ذهن، بلکه برای احساس توانمندی، خوشتیپ بودن در لباس، افزایش تسترون، رقابت، خوشبدن بودن بوقت عریانی، اعتماد به نفس و حضور اجتماعی اوست. درواقع همهی اینها پاسخ یا پیامی است به بدنهای دیگر در فضای اجتماع.
بعبارتی او بدنش را پلی میان خود و جهان اجتماعی میکند.
×××
هرچه هست هم انتخاب طبیعی و هم اجبار طبیعی واکنشی بدنی است!
اجبار طبیعی همان فشار محیط است که موجود را مجبور به تغییر میکند.
#بدن_اجتماعی
www.Soroushane.ir
