هادی احمدی (سروش):

دوست عزیزی در کانال تلگرامی‌ام، ازم درباره‌ی ابعاد جهان پرسید و این‌که اگر روح فناناپذیر نیست، از زمان مرگ اولین انسان تا به امروز این ارواح سرگردان کجا هستند؟
×××
این یکی از کهنه‌ترین و البته بی‌پاسخ‌ترین پرسش‌های آدمی‌ست.
دین برای فرار از پاسخ، سریع گفت:"برزخ یا همان جهان میانی".
وقتی گفته می‌شود روح در برزخ است یا بقول عرفان بودیسم: در بدنی جدید است، منظور "نوعی از بودن" است، نه "مکان‌یابی".
چراکه طبق همین منابع، روح یک چیز لامکان و لازمان است؛ بعیدست که حتی بتوان آنرا "چیز" نامید چراکه بگمانم روح، لاشی است (ناچیز).
بعبارتی روح، مکانی ندارد که بخواهیم بدانیم کجاست!
مثل اینکه بپرسی: "عدد ۳ کجاست؟"
×××
روح از منظر فلسفی و مذهبی یک بُعد از جهان وجود ماست و البته که درک ذهنی ما از ابعاد خودمان و جهانمان هنوز ناقص است؛ شاید روزی بر این محدودیت‌های ذهنی غلبه کنیم.
×××
در فیزیک کلاسیک، جهان ما سه بُعدِ فضایی دارد (طول، عرض، ارتفاع) و یک بُعد زمانی، یعنی چاربُعدی.
اما نظریه‌های نوین فیزیک (نظیر نظریه‌ی ریسمان یا M-theory) می‌گویند شاید جهان، ۱۰ یا ۱۱ بعد داشته باشد؛ تنها چندتای آن برای ما قابل مشاهده است و بقیه در "مقیاس‌های بسیار ریز" پیچیده یا "تا شده‌اند".
درک ابعاد بیش از چاربعد از توان ما خارج است و مغز ما فقط با فضا-زمان ۴‌بعدی سر و کار دارد. مثل اینکه یک مورچه روی کاغذ دوبعدی نتواند آسمان را ببیند.
شاید چیزهایی متافیزیکی شبیه "روح"، "آگاهی"، یا "جایگاه پس از مرگ" در همین ابعاد پنهان باشند که ما به آن‌ها دسترسی نداریم.
×××
پس اگر قابل درک نیست چرا قابل طرح است؟
ما انسان‌ها، بی‌قرار فهمیدنیم. از خلأ می‌گریزیم، از بی‌معنایی می‌ترسیم. برای همین، از آغاز تاریخ تا امروز، داستان ساخته‌ایم: از خدایان تا جهان پس از مرگ، از آفرینش تا روح.
شاید روح، نه یک واقعیت، بلکه بزرگ‌ترین دروغی‌ست که برای تسکین اضطرابمان از نیستی خلق کرده‌ایم. توهمی عمیق، اما ضروری؛ چرا که گاهی تنها چیزی که ما را زنده نگه می‌دارد، همین توهم معناست.
×××
با فرض وجود این توهم، اگر روح نابود نمی‌شود، پس کجاست؟
همانطور که گفتم از دید من روح فقط یک معناسازی انسانی است! و فناناپذیری روح از دل باورمندان و عرفان شرقی می‌آید که می‌گویند روح یا در برزخ است یا در چرخه‌ی تولد و تناسخ در حال کصچرخ. بعبارتی روح، آواره بود و آواره خواهد ماند؛ یک بی‌بدن سوار بر بدن در بدن!
×××
بااین‌حال همچنان که داده‌های کامپیوتری پس از فرمت‌های سرسختانه بازهم بطور کل ازبین نمی‌روند شاید بتوان گفت نسخه‌ای از ما بر بستر این جهان باقی می‌ماند حتی پس از مرگ.
حال آن چیز باقی‌مانده‌ و غیرقابل رویت را "روح" می‌نامیم یا نوعی "اطلاعات" یا "الگو" مهم نیست؛ مهم این است چیزی از ما در لایه‌ای از جهان ذخیره می‌شود، فراتر از دسترس حواس ما.
ازاین‌رو شاید "روح" فقط نامی‌ست برای الگوی پیچیده‌ای از اطلاعات که از ما باقی می‌ماند؛ نه در بهشت، نه در جهنم، نه در برزخ و نه در بدن دیگری، بلکه جایی در بافتِ هستی.
شاید پس از مرگ، درست روی ژنوم سلول‌های ما که جذب خاک شده‌اند اندکی از اطلاعات ما باقی بماند؛ اطلاعاتی که دیگر هیچ حافظه‌ای نمی‌خواندشان.
شاید فقط ذره‌ای اطلاعات در DNA سلولی پوسیده، باقی می‌ماند که خوراک یک کرم خاکی می‌شود. اما بدان معنا نیست که روحت در کرم حلول کرده!
×××
و اگر بپذیریم که روح فناناپذیر نیست (یعنی پس از مرگ از بین می‌رود)، اساس سؤال تغییر می‌کند: ارواحی وجود ندارند که بپرسیم کجایند!
www.Soroushane.ir


5 1 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x