هنوز هم که هنوز است "خیال" قدرتمندترین نیروی جهان انسانیست!
از خیالپردازیها و فانتزیهای جنسی نمیگویم بحثم تاریخی است 🙂
×××
رضاشاه سعی داشت نه لزوماً برچسب دینی بلکه لااقل احکام دینی را از ایران بزداید و بجایش ملیگرایی را زنده کند. خمینی برعکس کرد و هویت را نه بر پایهی "ملت ایران" بلکه بر پایهی "امت اسلامی" زنده کرد.
ایران معاصر یک قرن است میان این دو قطب در نوسان است: از ناسیونالیسم بسمت سکولاریسم و از سکولاریسم بسمت ناسیونالیسم و شاید دوباره بازگشت به یک ترکیب تازه.
این رفتوبرگشت فقط مخصوص ایران نیست، ملتها برای هویت جمعی یا به دین پناه میبرند یا به ناسیونالیسم؛ و گاهی مثل ایران، یکی را قربانی میکنند تا دیگری را زنده کنند.
×××
از منظر فلسفی، دین و ناسیونالیسم هر دو خیالند و هر دو افسانهی جمعی؛ یکی بنام آسمان، انسانها را گرد هم میآورد و دیگری بنام خاک.
در خیلی از کشورها این دو نهتنها در تضاد نیستند، بلکه مثل دو ستون کنار هم، هویت ملی را محکمتر میکنند. برخی کشورها از دین گریزان شدند تا هویت ملیگرایی را بسط دهند و برخی نیز خواستند از شر این یکی خلاص شوند تا به عشق آن یکی برسند.
و از منظر اجتماعی، نهتنها چرند نیست بلکه چنان این خیال، کارکرد واقعی دارد و زندگی سیاسی–اجتماعی ما را در سطح ملی و بینالمللی ممکن میکند که قرنها میتواند یک سرزمین را متحد و یکپارچه نگهدارد و هر چیزی را حول آن تعریف کرد.
×××
هم ملیگرایی و هم دینگرایی هردو بر اسطورههای بنیادین استوار هستند. دین روایت آفرینش و نجات دارد، ملیگرایی روایت "خاستگاه ملت"، "افتخارات تاریخی" و "قهرمانان وطن" دارد.
هر دو دارای مکانهای مقدسند:
دین: مسجد، کلیسا، معبد.
ملیگرایی: آرامگاهها، پرچم، میدانها و بناهای یادبود ملی.
هر دو حاوی آیینها و مناسکاند:
دین: نماز، روزه، زیارت.
ملیگرایی: سرود ملی، رژه، جشنهای استقلال، سوگواریهای ملی.
هر دو دیگریسازی دارند
دین: مؤمن و کافر.
ملیگرایی: خودی (ملت ما) و بیگانه (ملت دیگر).
هر دو وعدهی رستگاری میدهند:
دین: بهشت در جهان دیگر.
ملیگرایی: شکوه و پیشرفت ملت در آینده.
هر دو شخصیتهای قدسی و قدوسی دارند:
دین: پیامبران و قدیسان.
ملیگرایی: قهرمانان ملی، پادشاهان، شهیدان و رهبران کاریزماتیک.
اما یک تفاوت کلیدی در این دو هست؛ اینکه دین معمولاً به امر متافیزیکی و ماورایی تکیه دارد ولی ملیگرایی به تاریخ، جغرافیا و زمین متکی است. بعبارتی دین، خیالیترین است!
×××
برچسب ایرانی بودن نیز شبیه هر هویت ملی یا مذهبی دیگری، قراردادی است. ذاتاً در طبیعت چیزی به اسم "ایرانیت" وجود نداشته و ندارد؛ انسانها برای معنا دادن به جمع، مرز و هویت میسازند. یعنی ما هیچوقت همهی ایرانیها را نمیبینیم، اما با یک تخیل مشترک خودمان را به هم پیوند میزنیم تا حس گمشدگی نداشته باشیم.
×××
تلخترین نکته بواقع این است که زندگی جمعی و هویت ما به چیزی بسته شده که در فلسفه، هیچ پایهی مطلقی ندارد. یعنی زندگی واقعی و حقیقی ما روی "چیز خیالی" بنا شده...
و بطرز عجیبی هنوز خیال در هر شکل و عنوانی و با هر کارکردی ولو دینگرایی باشد یا ملیگرایی و یا فانتزی جنسی، قدرتمندترین نیروی جهان انسانیست.
بخاطر همین بسیار گفتهام بیفریب، زندگی دشوار است٬
www.Soroushane.ir
